این که گوئی نعمت الله جان سپرد
جان سپرد و جان با ایمان سپرد
جان به جانان دل به دلبر داد و رفت
جان از این خوشتر دگر نتوان سپرد
در هوای گلستان عشق او
جان چو غنچه با لب خندان سپرد
بندگی کرد او به صدق دل تمام
ظاهر و باطن به آن سلطان سپرد
بود میخانه سبیل خدمتش
رفت و آن منصب به این و آن سپرد
جان امانت بود با وی مدتی
خوش امینانه به آن جانان سپرد
دیگری گر جان به دشواری بداد
سید سرمست ما آسان سپرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از نعمت الله صحبت میکند که با ایمان و دلآرام جان خود را به معشوق سپرد. او زندگی و عشق را همچون یک غنچه به زیبایی تقدیم کرده و در خلوص نیت به معشوق خود خدمت کرده است. شاعر همچنین به این نکته اشاره میکند که نعمت الله به سادگی و با آرامش جانش را به محبوب سپرده است، در حالی که دیگران ممکن است جانشان را با دشواری فدای محبوب کنند.
هوش مصنوعی: اینکه میگویی نعمت خدا از بین رفته، در واقع یعنی جان او از دست رفته و این جان با ایمانی عمیق سپرده شده است.
هوش مصنوعی: جان، عشق و دل به محبوبش سپرد و رفت؛ دیگر نمیتوان جان را بهتر از این به کسی داد.
هوش مصنوعی: در فضای دلپذیر عشق او، جانم مانند غنچهای با لبخند خیرخواهی به زندگی سپرده شده است.
هوش مصنوعی: او با صداقت و کامل، بندگی کرد و تمام وجودش را، هم در ظاهر و هم در باطن، به آن سلطان تقدیم نمود.
هوش مصنوعی: میخانه و لذتهای آن به دست خدمت او رفت و او آن مقام را به دیگران سپرد.
هوش مصنوعی: مدتی جان من در دستان او بود و با اطمینان کامل به او سپرده شده بود.
هوش مصنوعی: دیگری به سختی جانش را فدای محبوبش کرد، اما سید خوشحال و سرمست ما به راحتی جانش را تقدیم میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا امینی حق بحقداران سپرد
بندگان را مسند خاقان سپرد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.