هر که از اهل کمال است جلالی دارد
خوش کمالی که جمالی به کمالی دارد
نفس اهل کمال است که جان می بخشد
آفرین بر نفسش باد که حالی دارد
بسته ام نقش خیالی که نیاید به خیال
خوش خیالی که چنین خوب خیالی دارد
جام جان پر می خمخانهٔ جانانهٔ ماست
ساغر ما چو حباب آب زلالی دارد
هر کجا آینه ای در نظر می آید
او به تمثالی از آن وجه مثالی دارد
به سراپردهٔ جنت نکشد خاطر رند
زانکه در گوشهٔ میخانه جمالی دارد
هرکه او مستعد نعمت الله بود
دایم از سید این بنده سؤالی دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن که بر نسترن از غالیه خالی دارد
الحق آراسته خلقی و جمالی دارد
درد دل پیش که گویم که به جز باد صبا
کس ندانم که در آن کوی مجالی دارد
دل چنین سخت نباشد که یکی بر سر راه
[...]
تو نظر کن که بت من چه جمالی دارد
بر لب چشمه حیوان خط و خالی دارد
مه و خورشید بهم کس نتواند دیدن
تو ببین بر سر خورشید هلالی دارد
هست خوبان جهان را همه حسن و خط و خال
[...]
زلف بر عارض زیبای تو حالی دارد
کیست در شهر که او چون تو جمالی دارد
گوشه گیری که لب نان حلالی دارد
سی شب از گردش ایام هلالی دارد
نیست جویای نظر چون مه نو ماه تمام
خودنمایی نکند هر که کمالی دارد
آب بر حسن گلوسوز فشاندن ستم است
[...]
شهره شهر شود هر که جمالی دارد
کشد آزار خسان هر که کمالی دارد
حسن را جلوه مده در نظر بیدردان
جلوه آفت بود آنرا که جمالی دارد
خمش ای مرغ خوش آواز که در سر صیاد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.