در دل به جز از خدا نگنجد
چون او گنجد هوا نگنجد
دل خلوت خاص حضرت اوست
بیگانه و آشنا نگنجد
مائیم و نگار خوش کناری
مویی به میان ما نگنجد
سلطان عشقست و عقل درویش
در مجلس شه گدا نگنجد
دردی دارم دوا ندارد
با درد چنین دوا نگنجد
چون نیست به جز یکی که گوید
درد خود گنجد و یا نگنجد
خوش خم میست نعمت الله
در جام جهان نما نگنجد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
موئی به میان ما نگنجد
سلطان چه بود گدا نگنجد
گوئی که بلای عشق آمد
خوش باش که آن بلا نگنجد
دُردی کش کوی می فروشم
[...]
حسن تو بچشم ما نگنجد
آن نور به هیچ جا نگنجد
باز امشبم از خیال آن روی
در دیده و دل صفا نگنجد
بی مغز سری کز آفتابی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.