گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

هرکه را ذوقش به سوی ما بود

همچو ما غرقه درین دریا بود

موج دریائیم و دریا عین ما

عین ما بر ما حجاب ما بود

چشم عالم روشن است از نور او

دیده ای بیند که او بینا بود

کنت کنزاً گنج اسمای وی است

مخزن آن جملهٔ اشیا بود

هرچه بینی مظهر اسمای اوست

کون جامع جامع اسما بود

جام و می با همدگر باشد مدام

این چنین بوده است و باشد تا بود

نعمت الله در همه عالم یکی است

سیدم یکتای بی همتا بود

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
عطار

هر که سرگردان این سودا بود

از دو عالم تا ابد یکتا بود

هر که نادیده در اینجا دم زند

چو حدیث مرد نابینا بود

کی تواند بود مرد راهبر

[...]

مشاهدهٔ بیش از ۲۳ مورد هم آهنگ دیگر از عطار
حکیم نزاری

چون منی را حد این سودا بود

لاف این حضرت زدن یارا بود

شاه نعمت‌الله ولی

کون جامع جامع اسما بود

مظهر او مجمع اشیاء بود

آفتابی تافته بر آینه

نور او زان نور مه سیما بود

در ازل رندی که با ما باده خورد

[...]

مشاهدهٔ ۱۵ مورد هم آهنگ دیگر از شاه نعمت‌الله ولی
قاسم انوار

بس لطیف و روشن و زیبا بود

روح قدسی را درو مأوا بود

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه