از کرم بنواخت ما را یار ما
لاجرم بالا گرفته کار ما
جان فروشانیم در بازار عشق
تن چه باشد در سر بازار ما
آب چشم ما به هر سو می رود
باز می گوید روان اسرار ما
منصب عالی اگر خواهی بیا
خاک ره شو بر در خمّار ما
از حباب و موج دریا آب جو
تا بیابی این همه آثار ما
جز یکی در هر دو عالم هست نیست
کس نکرد انکار بر اقرار ما
رند سرمستیم و با ساقی حریف
نعمت الله سید و سردار ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ختم این سرّ کن تو ای عطّار ما
تا شوی در ملک معنی یار ما
چون دو دل شد موسی اندر کار ما
گاه خصم ماست و گاهی یار ما
ای چراغ چشم توفان بار ما
بیش ازین غافل مباش از کار ما
هر زمانی در به روی ما مبند
گر چه کوته دیدهای دیوار ما
شکر آن که خواب میگیرد به شب
[...]
گر به جستن یافت گشتی یار ما
غیر جویایی نبودی کار ما
گر شدی دیدار او دیدن به خواب
خواب جستی دیده بیدار ما
گر به داغش سینه زخمی یافتی
[...]
چون پریشان است زلف یار ما
جز پریشانی نباشد کار ما
او بهر صورت که بنماید جمال
هم بدان معنی بود اظهار ما
گفت آن خورشید مه رویان به بین
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.