گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

کشتهٔ عشق تو دل زندهٔ جاویدان است

این چنین کشته کسی زندهٔ جاویدان است

سخن از گنج و طلسم ار بکنم عیب مکن

عشق گنجیست که در کنج دل ویران است

جان فدا کردم و جانان نظری کرد به من

هرچه دارم همه از بندگی جانان است

در سراپردهٔ دل خلوت دلدار من است

خوش مقامی که در او تکیه گه سلطان است

در خرابات قدم نه دَمکی خوش بنشین

که در این آب و هوا پرورش رندان است

چون همه آینهٔ حضرت او می نگری

در هر آئینه که بینم به حقیقت آن است

گوش کن گفتهٔ سید بشنو از سر ذوق

که سخنهای خوشش از نفس مستان است

 
 
 
غزل شمارهٔ ۳۱۲ به خوانش سید جابر موسوی صالحی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
حکیم نزاری

رمضان میرسد اینک دهم شعبان است

می بیارید و بنوشید که برغندان است

ور بمانیم به روزی که نشاید خوردن

ساقیا باده بگردان که فلک گردان است

آن گه از صحبت نا اهل توان رست که می

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از حکیم نزاری
کمال خجندی

بار بر خوان ملاحت نمک خوبان است

شور او در سرو سوز غم او در جان است

گر برآید به کله ماه فلک آن اینست

در خرامد به قبا سرو چمن این آن است

نیست پوشیده که چون مردم چشم است عزیز

[...]

شاه نعمت‌الله ولی

میر میخانهٔ ما سید سرمستان است

رنداگر می طلبی ساقی سرمستان است

نور چشم است و به نورش همه را می بینم

آفتابی است که در دور قمر تابان است

چشم ما روشنی از نور جمالش دارد

[...]

صوفی محمد هروی

وه که امروز چو پالوده دلم لرزان است

که به ناگه بربایند، چو در دکان است

هیچ دانی که چرا دنبه بود در پی گوشت

هست این چاکر دیرینه و او سلطان است

گر فروشند به ملک دو جهان یک گیپا

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از صوفی محمد هروی
کوهی

از گل روی تو باغ دل ما خندان است

بهر اندوه تو چشم و دل ما گریان است

عندلیب چمن از آه دل خسته ما

بر سر سرو سهی وقت سحر نالان است

خال ابروی تو محراب نشین است ایماه

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از کوهی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه