شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۸

کار عشقست و کار ما آنست

خواجه و خواندگار ما آنست

نقش رویش خیال می بندم

نور چشم و نگار ما آنست

رند مستی که باده می نوشد

در خرابات یار ما آنست

هرکه باشد مدام همدم جام

همدم دوستدار ما آنست

غم عشقش به جان و دل جوئیم

شادی و غمگسار ما آنست

در خرابات خلوتی داریم

خانه او و یار ما آنست

نعمت الله زیاد مگذارش

یاد کن یادگار ما آنست