گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

خواجه گرچه بود عمری بت پرست

حق تجلی کرد و از باطل برست

نعمت الله شاهدی دارد که او

چون خلیل الله همه بتها شکست

لب نهاده بر لب جامم مدام

ذره و خورشید جان مات ویست

هرچه می بیند همه محبوب اوست

دوست می دارد از آن رو هر چه هست

مظهر و مُظهر به نزد ما یکی است

صورت و معنی نگر عالی و پست

تو بیا مطلق پرست ای یار ما

گر مقید می پرستد بت پرست

نکته ای بر گفتهٔ سید مگیر

زانکه عاقل نکته کی گیرد به مست

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
غزل شمارهٔ ۲۲۴ به خوانش سید جابر موسوی صالحی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
رودکی

وز بر خوشبوی نیلوفر نشست

چون گهِ رفتن فراز آمد، نَجَست

ناصرخسرو

هر که چون خر فتنهٔ خواب و خور است

گرچه مردم‌صورت است آن هم خر است

ای شکم پر نعمت و جانت تهی

چون کنی بیداد؟ کایزد داور است

گر تو را جز بت‌پرستی کار نیست

[...]

میبدی

بنده گر خوبست گر زشت آن تست

عاشق ار دانا و گر نادان تراست

ادیب صابر

ساقیا در جام من ریز آب رز

زان بضاعت ده که عشرت سود اوست

در جهان چون آب رز معلوم نیست

آتشی کز زلف ساقی دود است

عطار

عزم آن دارم که امشب نیم مست

پای کوبان کوزهٔ دردی به دست

سر به بازار قلندر برنهم

پس به یک ساعت ببازم هرچه هست

تا کی از تزویر باشم رهنمای

[...]

مشاهدهٔ بیش از ۳۶۱ مورد هم آهنگ دیگر از عطار
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه