اگر آئی در این دریا بیابی آبروی ما
بیابی آبروی ما اگر آئی در این دریا
رها کن دی و هم فردا بیا امروز دریابش
بیا امروز دریابش رها کن دی و هم فردا
ندارم با کسی پروا به جز با ساقی مستان
به جز با ساقی مستان ندارم با کسی پروا
بود مجموعهٔ اسما هر آن حرفی که میخوانم
هر آن حرفی که میخوانم بود مجموعهٔ اسما
نماید در همه اشیا جمال بی مثال او
جمال بیمثال او نماید در همه اشیا
درآ در میکده تنها حریف نعمتالله شو
حریف نعمت الله شو درآ در میکده تنها
خبر دارم ز او ادنا به جان سید عالم
به جان سید عالم خبر دارم ز او ادنا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به اهمیت و زیبایی عشق و میخانه اشاره دارد. شاعر از کسی میخواهد که اگر در این دریای عشق بیاید، آبروی او را بیابد. او به دیگران بیتوجه است به جز به ساقی مستان و از او میخواهد که امروز را قدر بداند. شاعر همچنین از جمال و زیبایی بینظیر خداوند در تمام اشیا سخن میگوید و دعوت میکند که به میکده بیاید و با نعمت الهی آشنا شود. در پایان، شاعر از آگاهیاش نسبت به جایگاه و مقام سید عالم (پیامبر) سخن میگوید.
هوش مصنوعی: اگر به این دریا بیایی، در آنجا شخصیت و اعتبار ما را خواهی دید.
هوش مصنوعی: امروز را غنیمت بشمرت و از گذشته و آینده رها شو. به جای فکر کردن به دیروز و فردا، به لحظه کنونی توجه کن و از آن بهرهبرداری کن.
هوش مصنوعی: من نگرانی و خوفی از هیچکس ندارم، جز از ساقی مستان. فقط به او اهمیت میدهم و نگرانش هستم.
هوش مصنوعی: هر چیزی که میگویم و هر کلمهای که بیان میکنم، نشاندهندهٔ تمامی اسمها و مفاهیم است که در درون آنها وجود دارد.
هوش مصنوعی: زیبایی بینظیر او در تمام موجودات قابل مشاهده است.
هوش مصنوعی: به میخانه بیا و خود را در کنار نعمتالله قرار بده. این مکان، جایی است که میتوانی تنها و بیهمراهی وارد شوی و از فضایش بهرهمند شوی.
هوش مصنوعی: من از اوضاع و احوال کسی که در نزد سید جهانیان (سید عالم) قرار دارد، مطلع هستم و به خوبی از آن آگاه هستم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
بر آمد پیلگون ابری ز روی نیلگون دریا
چو رای عاشقان گردان چو طبع بیدلان شیدا
چو گردان گشته سیلابی میان آب آسوده
چو گردان گردباد تندگردی تیره اندروا
ببارید و ز هم بگسست و گردان گشت بر گردون
[...]
خداوندی که در وحدت قدیم است از همه اشیا
نه اندر وحدتش کثرت، نه مُحدَث زین همه تنها
چه گوئی از چه او عالم پدید آورد از لولو
که نه مادت بد و صورت، نه بالا بود و نه پهنا
همی گوئی که بر معلول خود علت بود سابق
[...]
چه جرمست اینکه هر ساعت ز روی نیلگون دریا
زمین را سایبان بندد بپیش گنبد خضرا ؟
چو در بالا بود باشد بچشمش آب در پستی
چو در پستی بود باشد بکامش دود بر بالا
گهی از دامن دریا شود بر گوشۀ گردون
[...]
بهر چیزی بود خرسند هرکش قدر بی بالا
بهفت اقلیم نپسندد کسی کش همتی والا
ز خاک و باد و آب آتش شرف دارد فزون زیرا
که چون باشد سوی پستی بود میلش سوی بالا
ندارد هیچ مخلوقی بعالم قدرت خالق
[...]
سپاه ابر نیسانی ز دریا رفت بر صحرا
نثار لؤلؤ لالا به صحرا برد از دریا
چون گردی کش برانگیزد سم شبدیز شاهنشه
ز روی مرکز غبرا به روی گنبد خضرا
گهی ماننده دودی مسطح بر هوا شکلش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.