خوش آب حیاتیست که گویند شرابست
حالی و چه خوش حال که دل مست و خرابست
غیری به تو گر روی نماید مگذارش
کان نقش خیالست که در دیدهٔ خوابست
گویند که امواج حبابست درین بحر
آبست که در دیدهٔ ما عین حجابست
هر ذره که بینی به تو خورشید نماید
مهر است به چشم من و تو ماه نقابست
این گفتهٔ مستانهٔ ما از سر ذوقست
بنویس که مجموعهٔ مجموع کتابست
بی تو گل توحید که خوشبو شوی از وی
هر چند گلابست ببو نام گلابست
سید طلب و رو به خرابات مغان آر
می رو به سلامت که ره خیر و صوابست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره شراب و حال خوشی است که این نوشیدنی به همراه دارد. شاعر به زیبایی و محبت اشاره میکند و میگوید که هر چیزی که دیده میشود، به نوعی جلوهای از عشق و زیبایی است. او همچنین به این نکته میپردازد که تنها عشق حقیقی و الهی میتواند انسان را خوشبو و شاداب کند. به دنبال آن، شاعر پیشنهاد میکند که برای پیدا کردن حقیقت و سعادت، باید به میخانه و جایی که مغان (مستکنندگان) حضور دارند، روی آورد. در نهایت، شعر به جستجوی حقیقت و بهرهمندی از عشق و زیباییهای الهی میپردازد.
هوش مصنوعی: آبی که دربارهاش میگویند شراب است، حقیقتاً خوش است و چه خوب است که دل آدم شاد و خوشحال باشد، حتی اگر درهم و برهم و بیقرار باشد.
هوش مصنوعی: اگر کسی به جز تو به من توجه کند، به او اهمیت نده، زیرا آن چیزی که میبیند تنها تصویر و خیال و توهمی است که در خواب به وجود آمده است.
هوش مصنوعی: میگویند که این امواج، حبابهایی در دریای آب هستند و در نظر ما، مانند حجاب به نظر میرسند.
هوش مصنوعی: هر چیزی که ببینی برای تو مانند خورشید درخشان است، در حالیکه در چشم من، تو مانند ماهی هستی که نقابی دارد.
هوش مصنوعی: این حرفهای شاد ما ناشی از خوشحالی است. بنویس که این سخنان، مجموعهای از بهترینها را شامل میشود.
هوش مصنوعی: بدون تو، زیبایی توحید هم بوی خوشی ندارد؛ هرچند که گلاب باشد، اما نامش گلاب است.
هوش مصنوعی: سید، به دنبال خواستهات به میخانه مغان برو و از آنجا مینوش، زیرا آن مسیر درست و به صلاح توست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
آمد شب و از خواب مرا رنج و عذابست
ای دوست بیار آنچه مرا داروی خوابست
چه مرده و چه خفته که بیدار نباشی
آن را چه دلیل آری و این را چه جوابست
من جهد کنم بیاجل خویش نمیرم
[...]
یاران همه مخمور و قدح پر می نابست
ما جمله جگر تشنه و عالم همه آبست
مرغ دل من در شکن زلف دلارام
یارب چه تذرویست که در چنگ عقابست
چشم من سودا زده یا دُرج عقیقست
[...]
خوش آب حیاتیست که گویند شرابست
خوش عاشق رندی که چو ما مست و خرابست
جامی که ز آبست پر آبست کدامست
در مجلس ما جو که چنین جام حبابست
در گلشن اگر بلبل سر مست گل افشاند
[...]
نعت تو شها ناسخ آیات عذابست
با نعمت تو دوزخ سخن آتش و آبست
ظلم از غضبت دیده به مسمار مژه دوخت
ور ز آنکه گشودهست ز خمیازه خوابست
بر روی هم آراید اگر خصم صف کین
[...]
در کلبه ما تا بکمر موج شرابست
تا ساغر تبخاله ما پر می نابست
چشمت لب ما غمزدگان را ز فغان بست
خاموش نشینیم که بیمار بخوابست
بیتابی پروانه بر او چه نماید
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.