گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

درد عشقش اگر به جان بردی

گوی دولت ز همگنان بردی

گر خریدی غمش به هر دو جهان

سود و سرمایهٔ جهان بردی

جرعهٔ دُرد درد اگر خوردی

راحت عمر جاودان بردی

کشتهٔ عشق اگر شدی ای دل

مژدگانی بده که جان بردی

سخنم گر بری به میخانه

تحفه ای پیش عاشقان بردی

آمدی نزد من شدی عاشق

نقد گنجینهٔ رایگان بردی

گر کناری گرفتی از عالم

نعمت الله از میان بردی

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode