لطف اگر بر ما گمارد حاکم است
ور دمار از ما برآرد حاکم است
تشنه ایم و رحمتی خواهیم از او
گر ببارد ور نبارد حاکم است
گر شمارد بنده را از بندگان
حاکمست ار نه شمارد حاکمست
گر کشد نقش خیالی حاکم است
ور نگاری می نگاری حاکمست
گر کشد صد جان فدای حضرتش
ور به خاکم می سپارد حاکمست
روی گل را حکم او خارد به خار
گر نخارد ور بخارد حاکمست
ما گنه کاریم و سید پادشاه
گر بگیرد ور گذارد حاکمست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره قدرت و تاثیر حاکم بر زندگی مردم است. شاعر اشاره میکند که هرگونه رخدادی، خواه رحمت یا عذاب، از سوی حاکم است. او به تشنگی و نیاز مردم به رحمت حاکم اشاره میکند و نشان میدهد که حتی در حالتهای مختلف، حاکم همیشه مسئول و تعیینکننده است. به عبارت دیگر، چه حاکم به بندگانش توجه کند یا نکند، چه رحمت کند یا عذاب، تمام این حالات به او نسبت داده میشود. شاعر، با تأکید بر اینکه هر فعل و انفعال به اراده حاکم وابسته است، نشان میدهد که او در تمامی شرایط حاکم است و نفوذش بر زندگی اساسی و سرنوشتساز است.
هوش مصنوعی: اگر بخواهد به ما لطف کند، نشان از حاکمیت اوست و اگر ما را زیر فشار قرار دهد یا به سختی بیندازد، باز هم نشان از قدرت و حاکمیت اوست.
هوش مصنوعی: ما تشنه محبت و رحمت او هستیم، حال اگر باران رحمتش ببارد یا نبارد، او همچنان بر ما تسلط و حکومت دارد.
هوش مصنوعی: اگر بنده را جزو بندگان حاکم حساب کند، او حاکم است و اگر او را در نظر نگیرد، باز هم حاکم است.
هوش مصنوعی: اگر تصویری از خیال کشیده شود، حکمت و قدرت او در آن است و اگر نگارگری وجود داشته باشد، باز هم حاکمیت و کنترل او در آن نهفته است.
هوش مصنوعی: اگر صد جان هم فدای او شود، باکی نیست؛ زیرا او همانی است که حاکم بر سرنوشت من است حتی اگر به خاک بیفتم.
هوش مصنوعی: اگر گل را خاری بزند، به حکم اوست و اگر خاری نزند، پس حاکم است.
هوش مصنوعی: ما خطاکاریم و سید بزرگوار پادشاه است؛ اگر او ما را بزند یا ببخشد، در هر صورت، او حکمرانی است که بر ما سلطه دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
وز بر خوشبوی نیلوفر نشست
چون گهِ رفتن فراز آمد، نَجَست
هر که چون خر فتنهٔ خواب و خور است
گرچه مردمصورت است آن هم خر است
ای شکم پر نعمت و جانت تهی
چون کنی بیداد؟ کایزد داور است
گر تو را جز بتپرستی کار نیست
[...]
بنده گر خوبست گر زشت آن تست
عاشق ار دانا و گر نادان تراست
ساقیا در جام من ریز آب رز
زان بضاعت ده که عشرت سود اوست
در جهان چون آب رز معلوم نیست
آتشی کز زلف ساقی دود است
عزم آن دارم که امشب نیم مست
پای کوبان کوزهٔ دردی به دست
سر به بازار قلندر برنهم
پس به یک ساعت ببازم هرچه هست
تا کی از تزویر باشم رهنمای
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.