ای عاشقان ای عاشقان معشوق با ما همدم است
با ما حریفی می کند یاری که با ما محرم است
مست شراب عشق از ذوق خوشی دارد مدام
یک جرعه ای ازجام او خوشتر ز صد جام جم است
ما در خرابات مغان رندانه خوش می می خوریم
شادی مست عاشقی کز جمله عالم بی غم است
دارم دلی چون آینه دلدار دارد در نظر
در آینه پیدا شده حسنی که اسم اعظم است
نور دو چشم عالم است نقش خیال روی او
نقش خیال روی او نور دو چشم عالمست
در مجلس سلطان ما نقل و شراب بی حد است
دُردی درد او که آن در بزم این سلطان کمست
گر یک دمی همدم شوی با سید سرمست ما
در جام می بنمایدت ساقی که با ما همدمست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی به وصف عشق و حال و هوای عاشقانه پرداخته است. شاعر از ارتباط عمیق و نزدیک عاشق با معشوق سخن میگوید و لحظات خوشی که در کنار او دارد را توصیف میکند. مستی ناشی از عشق و شادی ناشی از این ارتباط را به تصویر میکشد و میفرماید که در خرابات، با دوستانش به خوشگذرانی مشغولند. دل شاعر همچون آینهای است که زیبایی معشوق را منعکس میکند و نشاندهد که عشق حقیقی و معشوق برتر از هر چیز دیگری است. در نهایت، شاعر به دعوت از دیگران برای پیوستن به این مجلس شادمانی و عشق میپردازد.
هوش مصنوعی: ای عاشقان، معشوق ما در کنار ماست و با ما همنشین است. او یاری میدهد که با ما رابطهای نزدیک و صمیمی دارد.
هوش مصنوعی: عشق مانند شرابی انسان را مست و شاداب میکند. این شادی و سرخوشی از آن لذت میبرد که حتی یک جرعه از جام عشق، از صد جام پُر ارزشتر و دلنشینتر است.
هوش مصنوعی: ما در محفلهای خراباتی به طور سرزنده و شاداب شراب مینوشیم، زیرا شادی و مستی عشق، از تمام عالم بیغصهتر است.
هوش مصنوعی: دلم مانند آینهای است که آنچه را در دل معشوق نهفته است، بازتاب میدهد. در این آینه زیباییای نمایان شده که به نوعی نشاندهنده عالیترین اسمها و صفات است.
هوش مصنوعی: روشنی دو چشم به مانند چراغی است که جهان را روشن میکند و تصویر خیالی از چهره او در آن نقش بسته است.
هوش مصنوعی: در مهمانی پادشاه ما شراب و نقل بیحساب وجود دارد، ولی درد عشق او که در این میهمانی احساس میشود، کمتر از بزم این پادشاه نیست.
هوش مصنوعی: اگر تنها برای یک لحظه با ما، که مست و شادابیم، همراه شوی، ساقی در چشم تو تصویری از ما خواهد ساخت که نشان میدهد ما با هم هستیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
آن خواجه را از نیم شب بیماریی پیدا شدهست
تا روز بر دیوار ما بیخویشتن سر میزدهست
چرخ و زمین گریان شده وز نالهاش نالان شده
دمهای او سوزان شده گویی که در آتشکدهست
بیماریی دارد عجب نی درد سر نی رنج تب
[...]
چشم چراغ من ز نور روی جانان روشنست
بنگر چنین نور خوشی در دیدهٔ جان منست
نقش خیالی می کشم بر دیدهٔ دیده مدام
می بین به نور چشم ما کاین یوسف و پیراهنست
با ما در این دریا در آب نگر حباب و آب را
[...]
یک دوست در ایران نماند از بهر این غربت زده
اکنون ز هندستان رود اشکم به ایران بی سبب
لب برلبم نه ساقیا تا جان فشانم مست مست
این باقی جان گوبرو آن جان باقی هست هست
چشمان مستت را مدام مستان چشم تو غلام
چشمان مستت می بدست مستان چشمش می پرست
هم چشم مستت فتنه جوهم مست چشمت فتنه خو
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.