ای درد تو درمان من جان منی تو یا تنی
من خود که باشم من تو ام می از من و تو خود منی
کل وجود جودک من جودک موجودنا
با من مگو ترکی دگر تا کی منی و سن سنی
خلوتسرای چشم ما خوش گوشهٔ آب روان
بر چشم ما بنشین دمی ای چشم ما را روشنی
هم سر توئی هم سر توئی هم مصر پر شکر توئی
هم یوسف دلبر توئی هم شخص و هم پیراهنی
جان مغز بادام است و تن همچون شجر ای جان من
تو در میان جان و تن ای جان دل چون روغنی
گرچه گدای حضرتم سلطان ملک همتم
ورچه فقیر خدمتم هستم ز عشق تو غنی
سید به جستجوی تو گردد به هر در روز و شب
او در برون جویای تو ، تو خود درون مخزنی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساس عمیق عشق و ارتباط بین جان و تن اشاره دارد. شاعر میگوید که درد و رنج او ناشی از عشق است و معشوق، هم جان او و هم جسمش است. او به درون خود نگریسته و میبیند که معشوق در همه وجود او جاری است. شاعر به معشوق میگوید که خلوتسرای چشمانشان محلی برای آرامش و نور است و در عین حال به غنای روحی خود از عشقش اشاره میکند، حتی اگر ظاهراً فقیر باشد. در نهایت، شاعر جستجوی مداوم برای وصال معشوق را توصیف میکند، بهطوریکه معشوق درون او به نوعی گنجینه پنهان است.
هوش مصنوعی: ای درد تو، درمان من هستی و تو جان منی. من چه کسی هستم که فقط بخواهم جدا از تو وجود داشته باشم. من و تو یکی هستیم و تو جوانهای از وجود منی.
هوش مصنوعی: تمام وجود من از بخشش توست. با من دیگر از بینهایت نگویید، زیرا من و تو یکی هستیم.
هوش مصنوعی: چشم ما مانند یک مکان خلوت است که در آن گوشهای از آب روان، میتواند آرامش و زیبایی را به ما هدیه کند. ای چشم ما، لحظهای نزد ما بنشین و روشنی بخش زندگیام باش.
هوش مصنوعی: تو همانی که سرآغاز همه چیز هستی، مثل نیشکر شیرین و مثل یوسف محبوب دلها. تو هم شخصیت هستی و هم زیبایی ظاهری.
هوش مصنوعی: جان همچون مغز بادام است و بدن مانند درختی است. ای جان من، تو در میان جان و بدن قرار داری، ای دل من مانند روغن هستی.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه من شخصی گدا و بینوا هستم و در حضور تو مانند یک سلطنت دارم، ولی عشق تو مرا از هر فقر و نیازی بینیاز کرده است.
هوش مصنوعی: سید به دنبال تو میگردد، هر روز و شب به هر سویی میرود. او در دنیای بیرون به جستجوی توست، در حالی که تو خود در درون وجودت گنجینهای پنهان داری.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یک مسله میپرسمت ای روشنی در روشنی
آن چه فسون در می دمی غم را چو شادی میکنی
خود در فسون شیرین لبی مانند داود نبی
آهن چو مومی میشود بر می کنیش از آهنی
نی بلک شاه مطلقی به گلبرک ملک حقی
[...]
ای ترک از تیر نظر تو آفت رویینتنی
شیر ار بود آهوفکن تو آهوی شیرافکنی
بر برگ لاله سنبلی یا سبزه بر گرد گلی
بگرفتهای خاتم ز جم ای خط مگر اهریمنی
ای زلف پرچین و گره بر گو کمندی یا زره
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.