گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

حرف جام شراب اگر دانی

نسخهٔ جسم و روح برخوانی

صورتا ساغری و معنی می

ظاهراً این و باطناً آنی

عشق و معشوق و عاشق خویشی

دل و دلدار و جان و جانانی

چون سر زلف او پریشان شو

جمع می باش از پریشانی

در نظر نور دیدهٔ خلقی

گرچه از نور دیده پنهانی

هر چه خواهی ز خود طلب می کن

که توئی هر چه خواهی ار دانی

شادی روی نعمت الله نوش

می وحدت ز جام سبحانی

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
مسعود سعد سلمان

ما به هر مجلسی ز تو زده ایم

همچو بلبل هزاردستانی

بسته کاری نکرده ای با ما

مردمی کرده ای فراوانی

زود در هر چه خواستیم از تو

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
سنایی

تا کی این لاف در سخن رانی

تا کی این بیهده ثنا خوانی

گه برین بی هنر هنر ورزی

گه بر آن بی گهر درافشانی

با چنین مهتران بی معنی

[...]

مشاهدهٔ بیش از ۷۳ مورد هم آهنگ دیگر از سنایی
وطواط

ای پناه همه مسلمانی

رافع بن علی شیبانی

تاج دینی و از مکارم تو

همه اصحاب دین بآسانی

در معالی بلند مرتبتی

[...]

سوزنی سمرقندی

من یکی شاعرم نه سامانی

نز نژاد ملوک ساسانی

نه مرا باد حشمت میری

نه مرا اسب و طوق سلطانی

نه غلامان رومی و خزری

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه