نرگست را باز سرخوش کرده ای
سنبلت بر گل مشوش کرده ای
دست از خون دل بیچارگان
باز می بینم منقش کرده ای
آتشی در جان ما انداختی
گوئیا نعلم در آتش کرده ای
جان ما را مبتلا کردی به هجر
عیش ما را باز ناخوش کرده ای
من نگویم ترک عشقت گرچه تو
یاری دیرینه ترکش کرده ای
ای دل آخر چیست حالت بازگوی
کاین چنین افتاده ای غش کرده ای
حال دل سید ز زلف یار پرس
زآنکه دل آنجا تو بندش کرده ای
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساسات عمیق و دردناک عاشقانه اشاره دارد. شاعر از تغییرات و تأثیرات عشقی صحبت میکند که به زندگی و روان او ضربه زده است. او میبیند که عشق به او سرخوشی میبخشد ولی در عین حال ناامیدی و درد هم به همراه دارد. در اینجا، شاعر از بیوفایی معشوق صحبت میکند که عشق او را به عذابی دائمی مبتلا کرده است. همچنین، او به حال دل خود اشاره میکند و میخواهد علت این حالت را با دلی غمگین و ناآرام بیان کند.
هوش مصنوعی: تو با نرگس شادی را به او برگرداندهای و سنبلت بر گل، دلش را ناراحت کرده است.
هوش مصنوعی: من میبینم که تو با دست خود، درد و رنج بیچارگان را به زیبایی نقاشی کردهای و از آن فاصله گرفتهای.
هوش مصنوعی: تو به جان ما آتش دادی، گویی که علم را در آتش سوزاندهای.
هوش مصنوعی: تو با جدایی خود، جان ما را آزار دادی و اکنون نیز با غیبتت، لذتهای زندگی ما را تلخ کردهای.
هوش مصنوعی: من نمیگویم که به خاطر عشقات از من دور شدهای، هرچند تو سالهاست که از من فاصله گرفتهای.
هوش مصنوعی: ای دل، حال تو چه شده است؟ بگو چرا اینقدر غافل و بیخبر به نظر میرسی و به حالت افتادهای؟
هوش مصنوعی: حال دل سید را از زلف یار بپرس، زیرا دل تو آنجا به اسارت او در آمده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سخت یاران را فرامش کرده ای
دل به آلاچق همی خوش کرده ای
پس تو او را تلخ و ناخوش کرده ای
زهرناک و آدمی کُش کرده ای
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.