ما نقش خیال تو نگاریم به دیده
کاری به جز این کار نداریم به دیده
در گوشهٔ دیده به خیال تو نشستیم
عمری به خیالت به سرآریم به دیده
جز تور خیال تو که نقش بصر ماست
در دیده خیالی ننگاریم به دیده
گر زان که ز ما بر سر کوی تو غباریست
بر خاک درت آب بیاریم به دیده
جان در تن ما عشق نهاده به امانت
گر می طلبد هان بسپاریم به دیده
هر شب من و رندی به هوای مه تابان
تا روز ستاره بشماریم به دیده
در دیدهٔ ما معنی سید بنماید
هر صورت خوبی که نگاریم به دیده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.