گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

تا ببیند روی خود در آینه

کرده پیدا خواب و درخور آینه

صورتش در آینه بنمود رو

گشته ز آن معنی مصور آینه

هر نفس جامی دهد ساقی مرا

بخشدم هر لحظه دیگر آینه

آینه با او نشسته روبرو

او تجلی کرده خوش بر آینه

روی او در آینه بیند عیان

هر که را باشد منور آینه

تا شود روشن تو را اسرار او

آینه بردار و بنگر آینه

ساغر می نوش کن شادی ما

نعمت الله را ببین در آینه

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
عطار

گه نمائی خویش را در آینه

جلوه گر گردی تو درهر آینه

شاه نعمت‌الله ولی

آفتابی تافته بر آینه

می نماید روی او هر آینه

روشنست آئینهٔ گیتی نما

حسن او پیدا شده در آینه

عشق در دورست از آن دوران او

[...]

مشاهدهٔ ۴ مورد هم آهنگ دیگر از شاه نعمت‌الله ولی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه