گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

برو ای عقل بس محال مگو

بگذر از دهر و از خیال مگو

سر آبی تو از سراب مپرس

عین بحری سخن ز آل مگو

با حریفان مست مجلس ما

جز حدیث می زلال مگو

سخن از دیده گو اگر گوئی

خبر از حال گو ز قال مگو

از همه رو جمال سید بین

دم مزن سِر ذوالجلال مگو

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode