نوای عالمی بخشی اگر یابی نوای او
همه بر رای تو باشد اگر باشی برای او
مقام سروری جوئی سر کویش غنیمت دان
بهشت جاودان خواهی در خلوتسرای او
به جانان جان سپار ای دل که کار عاشقان اینست
هوای خویشتن بگذار اگر داری هوای او
بیا و دُردی دردش به شادی روی ما درکش
که خوش دردیست درد دل که آن باشد دوای او
گدای حضرت او شو که شاه عالمی گردی
همه باشد گدای تو اگر باشی گدای او
اگرچه مختصر باشد به نزد او همه عالم
فقیرانه فدا گردم ، فدای که ، فدای او
چو بنده هر که فانی شد حیات جاودانی یافت
همیشه زنده خواهد بود سید از بقای او
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و ارادت به خداوند و اهمیت فدای خود برای اوست. شاعر میگوید که اگر انسان به جستجوی مقام و سروری باشد، باید آن را در نزدیکی خدا و در عشق به او جستجو کند. او به مخاطب میگوید که برای دستیابی به بهشت جاودان، باید همه چیز را فدای عشق خدا کند و به هوای خود توجه نکند. نهایتاً، شاعر به این نتیجه میرسد که هر کسی که برای خداوند فانی شود، حیات ابدی و جاودانی خواهد یافت.
هوش مصنوعی: اگر صدای یک عالم را بشنوی، بدان که آن صدا بیتردید با عقل و فکر تو هماهنگ خواهد بود، اگر تو هم برای او و هدفش آماده باشی.
هوش مصنوعی: اگر به دنبال مقام و بزرگی هستی، باید قدر سرزمین او را بدانی و در آنجا تلاش کنی. تنها در آنجا میتوانی به بهشت جاودان و آرامش واقعی دست یابی.
هوش مصنوعی: ای دل، برای محبوب خود جان را فدای او کن، زیرا حقیقت عاشقی همین است: اگر عاشق او هستی، از خواستههای خود دست بردار.
هوش مصنوعی: بیایید و با شادی و عشق، غم و درد را از دل ما دور کن، زیرا این درد، لذتبخش است و در حقیقت، آنچه که ما را شفا میبخشد، درد دل است.
هوش مصنوعی: اگر خودت را خادم و در خدمت او قرار دهی، در واقع به محبوبیت و مقام بالایی دست پیدا میکنی. همه چیز و همه کس در این صورت، خدمتی به تو خواهند کرد، اگر تو در قبال او humble (فروتن) باشی.
هوش مصنوعی: هرچند که به نظرش دنیا کوچک و ناچیز است، من به خاطر او حاضر میشوم همگی را فدای او کنم، فدای آن یک نفر.
هوش مصنوعی: هر کس که از خود گذشت و به فانی شدن تن داد، به حیات ابدی دست مییابد و همیشه زنده خواهد بود. این بقا از وجود او به یاد خواهد ماند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هوای خویشتن بگذار اگر داری هوای او
غنیمت دان اگر یابی در خلوتسرای او
نخواهی دید نور او اگر دیدت همین باشد
طلب کن نور چشم از ما که تا بینی لقای او
مقام سلطنت خواهی گدای حضرت او شو
[...]
قیاس خوبی آن مه ازین کن کز جفای او
به جان هرچند رنجم بیشتر میرم برای او
به کارم هر گره کاندازد آن پیمان گسل گردد
مرا دلبستگی افزون به زلف دلگشای او
دل آزارست اما آنقدر دانسته دلداری
[...]
جنون گنجی است گوهرخیز، زنجیر اژدهای او
تهیدستی نبیند هر که شد در گنج پای او
ز قحط دل چه خواهد کرد خط جانفزای او
که دل در سینه ها نگذاشت خال دلربای او
ز دست کوته عشاق کاری برنمی آید
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.