نوای عالمی بخشی اگر یابی نوای او
همه بر رای تو باشد اگر باشی برای او
مقام سروری جوئی سر کویش غنیمت دان
بهشت جاودان خواهی در خلوتسرای او
به جانان جان سپار ای دل که کار عاشقان اینست
هوای خویشتن بگذار اگر داری هوای او
بیا و دُردی دردش به شادی روی ما درکش
که خوش دردیست درد دل که آن باشد دوای او
گدای حضرت او شو که شاه عالمی گردی
همه باشد گدای تو اگر باشی گدای او
اگرچه مختصر باشد به نزد او همه عالم
فقیرانه فدا گردم ، فدای که ، فدای او
چو بنده هر که فانی شد حیات جاودانی یافت
همیشه زنده خواهد بود سید از بقای او
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هوای خویشتن بگذار اگر داری هوای او
غنیمت دان اگر یابی در خلوتسرای او
نخواهی دید نور او اگر دیدت همین باشد
طلب کن نور چشم از ما که تا بینی لقای او
مقام سلطنت خواهی گدای حضرت او شو
[...]
قیاس خوبی آن مه ازین کن کز جفای او
به جان هرچند رنجم بیشتر میرم برای او
به کارم هر گره کاندازد آن پیمان گسل گردد
مرا دلبستگی افزون به زلف دلگشای او
دل آزارست اما آنقدر دانسته دلداری
[...]
جنون گنجی است گوهرخیز، زنجیر اژدهای او
تهیدستی نبیند هر که شد در گنج پای او
ز قحط دل چه خواهد کرد خط جانفزای او
که دل در سینه ها نگذاشت خال دلربای او
ز دست کوته عشاق کاری برنمی آید
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.