گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

نوای عالمی بخشی اگر یابی نوای او

همه بر رای تو باشد اگر باشی برای او

مقام سروری جوئی سر کویش غنیمت دان

بهشت جاودان خواهی در خلوتسرای او

به جانان جان سپار ای دل که کار عاشقان اینست

هوای خویشتن بگذار اگر داری هوای او

بیا و دُردی دردش به شادی روی ما درکش

که خوش دردیست درد دل که آن باشد دوای او

گدای حضرت او شو که شاه عالمی گردی

همه باشد گدای تو اگر باشی گدای او

اگرچه مختصر باشد به نزد او همه عالم

فقیرانه فدا گردم ، فدای که ، فدای او

چو بنده هر که فانی شد حیات جاودانی یافت

همیشه زنده خواهد بود سید از بقای او

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
شاه نعمت‌الله ولی

هوای خویشتن بگذار اگر داری هوای او

غنیمت دان اگر یابی در خلوتسرای او

نخواهی دید نور او اگر دیدت همین باشد

طلب کن نور چشم از ما که تا بینی لقای او

مقام سلطنت خواهی گدای حضرت او شو

[...]

محتشم کاشانی

قیاس خوبی آن مه ازین کن کز جفای او

به جان هرچند رنجم بیشتر میرم برای او

به کارم هر گره کاندازد آن پیمان گسل گردد

مرا دل‌بستگی افزون به زلف دلگشای او

دل آزارست اما آنقدر دانسته دلداری

[...]

صائب تبریزی

جنون گنجی است گوهرخیز، زنجیر اژدهای او

تهیدستی نبیند هر که شد در گنج پای او

ز قحط دل چه خواهد کرد خط جانفزای او

که دل در سینه ها نگذاشت خال دلربای او

ز دست کوته عشاق کاری برنمی آید

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه