گوهر دُر یتیم از ما بجو
آنچنان گوهر در این دریا بجو
در وجود خویشتن سیری بکن
حضرت یکتای بی همتا بجو
دست بگشا دامن خود را بگیر
هر چه می خواهی ز خود جانا بجو
در دل ما نقد گنج او طلب
از چنین گنجی بیا آن را بجو
عاشق و معشوق ما هر دو یکیست
صورت و معنی آن یکتا بجو
گر بهشت جاودان خواهی بیا
خلوت میخانهٔ ما را بجو
شرح اسما عارفانه خوش بخوان
یک مسمی در همه اسما بجو
در خرابات مغان مست و خراب
رو قدم نه کام دل آنجا بجو
نور او در دیدهٔ بینا ببین
نعمت الله در همه اشیا بجو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
صادق آمد بحر و تو چون آب جو
باش تو از بحر معنی آب جو
صد هزار آلودگان آبجو
کی بدندی گر نبودی آب جو
جو چه می خواهی بیا دریا بجو
عاشقی دریا دلی اینجا بجو
یک دمی با ما در این دریا در آ
آبروی ما درین دریا بجو
هر که بینی دست او را بوسه ده
[...]
رو بدریا کرد دیگر آب جو
زی پدر شد آب گوی و آب جو
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.