گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

جامی ز حباب پر ز آب است

آب است که صورتاً حباب است

در ظاهر و باطنش نظر کن

دریاب حجاب آب ، آب است

آن جام جهان نمای اول

یک عین و صفات بی‌حساب است

بی جود وجود چیست عالم

گوئی سر آب نه ، سراب است

ماهی که تو را به شب نماید

خورشید بُود که در نقاب است

نقشی که خیال غیر بندد

بگذار که آن خیال خواب است

گر پرسندت که چیست توحید

خاموشی تو ، تو را جواب است

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
غزل شمارهٔ ۱۲۷ به خوانش سید جابر موسوی صالحی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
سعدی

آن ماه دو هفته در نقاب است

یا حوری دست در خضاب است

وان وسمه بر ابروان دلبند

یا قوس قزح بر آفتاب است

سیلاب ز سر گذشت یارا

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از سعدی
ناصر بخارایی

نقل است لب تو یا شراب است

یا آتش و دل از او کباب است

یک قطره ز جام توست دریا

یک ذره ز حسنت آفتاب است

شمعی تو و دیده جای تاریک

[...]

شاه نعمت‌الله ولی

این شیشهٔ ما پر از گلاب است

گفتیم گلاب و در کل آب است

آب است و حباب این می و جام

آبش می و جام ما حباب است

نقشی که خیال غیر بندد

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از شاه نعمت‌الله ولی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه