گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

جامی ز حباب پر ز آب است

آب است که صورتاً حباب است

در ظاهر و باطنش نظر کن

دریاب حجاب آب ، آب است

آن جام جهان نمای اول

یک عین و صفات بی‌حساب است

بی جود وجود چیست عالم

گوئی سر آب نه ، سراب است

ماهی که تو را به شب نماید

خورشید بُود که در نقاب است

نقشی که خیال غیر بندد

بگذار که آن خیال خواب است

گر پرسندت که چیست توحید

خاموشی تو ، تو را جواب است