هر زمان حسنی به هر دم می نماید نور چشم
هر دمی بر ما دری دیگر گشاید نور چشم
ما خیال عارضش بر آب دیده بسته ایم
لاجرم لحظه به لحظه می فزاید نور چشم
دوش می گفتم خیالش را که از چشمم مرو
ترک مردم هم به کلی می نشاید نور چشم
گر نباشد عشق او در جان نگیرد جان قرار
ور نبیند نور روی او نیابد نور چشم
توتیائی چشم ما از خاک راهش ساخته
تا غبار دیدهٔ ما را زداید نور چشم
بر سواد دیده هر نقشی که می بندد خیال
در نظر نقش خیال او نماید نور چشم
نور چشم نعمت الله گر شود روشن از او
پیش مردم در همه جا بر سر آید نور چشم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.