گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

این طرفه بین که حضرت او با همه حجاب

روشن تر است نور وی از نور آفتاب

موج و حباب و قطره و دریا به چشم ما

عارف چو بنگرد بنماید به عین آب

بیدار شو ز خواب به بیداریش ببین

نقش خیال او نتوان دیدنش به خواب

دستش به دست آور و دامان او بگیر

جامی از او طلب کن و بستان ازو شراب

شادی روی ساقی ما جام می بنوش

تا همچو ما شوی ابدالمست و هم خراب

بگذار نور و ظلمت و بگذر ز روز و شب

جانان ما طلب که بُود جان و تن حجاب

الهام سید است که گوید به بندگان

ورنه چنین سخن نتوان گفت در کتاب

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode