گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

خوش خیالی را به خوبی دیده ام

حضرت عالیجنابی دیده ام

دیده ام آئینهٔ گیتی نما

آفتابی مه نقابی دیده ام

هفت دریا در نظر آورده ام

از محیطش یک حبابی دیده ام

دیده ام روشن به نور روی اوست

آن چنان نوری در آبی دیده ام

غیر او دیگر نیاید در نظر

هر چه دیدم بی حجابی دیده ام

صورت و معنی عالم یافتم

جسم و جان ، جام و شرابی دیده ام

در خرابات مغان گشتم بسی

سید مست خرابی دیده ام

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
شاه نعمت‌الله ولی

نیم شب خوش آفتابی دیده ام

آفتابی مه نقابی دیده ام

دیده ام روشن به نور روی اوست

تا نپنداری که خوابی دیده ام

در رخ هر ذره ای کردم نظر

[...]

میرزا حبیب خراسانی

دوش من مستانه خوابی دیده ام

در دل شب آفتابی دیده ام

عکس روی آفتاب چرخ را

دوش در جام شرابی دیده ام

زانکه میفرمود جور بی حساب

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه