گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

علم صید است و قید کن محکم

یاد می‌گیر و می‌نویسش هم

نفسش جان به عالمی بخشد

هر که با جام می بود همدم

گر جهانی به غم گرفتارند

دل شادان ما بود بی‌غم

اسم اعظم مرا چو خرم کرد

نخورم غم ز صاحب اعظم

عقل خود را بزرگ می‌دارد

نزد من کمتر است از هر کم

مقدم ما مبارک است به فال

ذوق‌ها می‌رسد در این مقدم

نعمت‌اللّه به عالمی می‌داد

بندگان سرخوشند و سید هم

 
 
 
ربات تلگرامی عود
رودکی

از تو خالی نگارخانهٔ جم

فرش دیبا فگنده بر بجکم

شهید بلخی

دانش و خواسته‌ است نرگس و گل

که به یک جای نشکفند به هم

هر که را دانش است خواسته نیست

و آن که را خواسته است دانش کم

عنصری

از گهر گرد کردن بفخم

نه گهر چید هیچکس نه درم

مسعود سعد سلمان

نیست گشت از هوای خود عالم

جز به مدح تو بر نیارد دلم

حشمتت در جهان فکند آواز

همتت بر فلک نهاد قدم

محمدت را ستوده رای تو جفت

[...]

مشاهدهٔ ۵ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
ابوالفرج رونی

موکب جشن خاص شاه عجم

اندر آمد به ساحت عالم

چتر میمون ماه پیکر او

سایه گسترده بر بنی آدم

پی آن بر ملک مبارک باد

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ابوالفرج رونی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه