ای گل نو به سفر رفته و سالی مانده
ما ز اندوه میان تو خیالی مانده
دل مهجور من از مویه چو مویی گشته
تن رنجور من از ناله چو نالی مانده
به تمنای دهان تو همه عمر گذشت
وز تو ماراست همین فکر محالی مانده
لعلت از گوهر کانیست نشانی داده
رویت از نسخه مانیست مثالی مانده
رانده شاهی ز غمت اشک چو پروین هر دم
هر کجا از سم اسب تو هلالی مانده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی دلتنگی و غم شاعر بنا به خاطر separ شدن از معشوق است. شاعر به معشوقهای اشاره میکند که سفر کرده و دلشنگی و اندوه او را به تصویر میکشد. او در تمجید از زیبایی معشوق و اثراتی که بر زندگیاش گذاشته، به حسرتها و آرزوهایش میپردازد. در واقع، تمام عمر او در انتظار معشوق سپری شده و غم فراق همواره با اوست. شعر، احساس تنهایی و رنجی عمیق را از فقدان عشق و زیبایی معشوق بیان میکند.
هوش مصنوعی: ای گل تازهای که به سفر رفتهای، در دل ما که از غم فاصله گرفته، هنوز یک یاد و خیال از تو باقی مانده است.
هوش مصنوعی: دل دلتنگ من از گریه به حالتی درآمده که گویی به موی میماند و بدن خسته من از ناله حالتی پیدا کرده که به ناله شبیه است.
هوش مصنوعی: تمام عمرم به انتظار لذت لبهای تو گذشت و حالا تنها همین خیال غیرممکن از تو برایم باقی مانده است.
هوش مصنوعی: دلایل زیبایی و ارزش تو از سنگ قیمتی سرچشمه میگیرد و وجود تو نشانی از هنر و زیباییهای مانی است، که همچنان نمونهای از آن باقی مانده است.
هوش مصنوعی: از غم تو مانند پروین هر لحظه اشک میریزم و هر جا که سم اسب تو فرود آمده، حس غم و اندوهی باقی مانده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.