یک ذره بدان دهن که گوید
وز کتم عدم سخن که گوید
با حسن و رخ و شمیم زلفش
از یوسف و پیرهن که گوید
با قد و رخ بیاض و چشمش
از سرو و گل و سمن که گوید
جایی که رقیب کینه جوید
از دیو و ز اهرمن که گوید
در مجلس عاشقان سرمست
من کیستم و ز من که گوید
اندر چمنی که بگذری تو
از سرو در آن چمن که گوید
چون جان به هوای لعل او رفت
ای شاهدی از بدن که گوید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
با روی تو از سمن که گوید؟
با کوی تو از چمن که گوید؟
جایی که تو زلف و رخ نمائی
از سنبل و نسترن که گوید؟
با لعل تو غنچه لب فرو بست
[...]
من کیستم و ز من که گوید
زین نوع سخن سخن که گوید
در عشق ز جان و تن که گوید؟
وز مردن و زیستن که گوید؟
آسایش گلخنی چه باشد؟
ز آرایش انجمن که گوید؟
با لذت داغ تازه عشق
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.