شد خاک راه این سر سودا نوشت ما
این شد مگر ز روز ازل سرنوشت ما
از کوی دوست ما سوی جنت چرا رویم
رضوان حسد برد ز نعیم و بهشت ما
تخم اَمَل که دل به هوای تو کشته بود
جز دانههای اشک نیاید ز کشت ما
ور برده چون محرک جمع صور یکی است
بنگر محرک و منگر خوب و زشت ما
مقصود شاهدی چو تویی هر کجا که هست
دیگر نگفت مسجد ما یا کنشت ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به موضوعاتی چون عشق، سرنوشت و پریدن از موانع میپردازد. شاعر از راهی که در عشق انتخاب کرده و سرنوشت ازلیاش صحبت میکند. او به دوستی و جنت اشاره میکند و میگوید که حسادت و معصیت مانع رسیدن به نعمتهای الهی است. همچنین، احساس و آرزوی خود را که در دل دارد، به اشک و غم تبدیل میکند. در پایان، شاعر بر اهمیت معشوق (شاهد) تأکید میکند و میگوید که دیگر به مکانهای عبادت نمیاندیشد، بلکه تنها به خود معشوق توجه دارد.
هوش مصنوعی: زمین راهی که ما در آن سفر میکنیم به خاک تبدیل شد، آیا این نشده است جز این که از همان آغاز روزگار، سرنوشت ما چنین رقم خورده است؟
هوش مصنوعی: چرا باید از مکان دوستم به سمت بهشت بروم، وقتی که نعمت و خوشیهای ما حسرت رضوان را به دل میآورد؟
هوش مصنوعی: دل به امید دیدن تو بسته بود، اما از این سرمایه تنها دانههای اشک برای ما باقی مانده است.
هوش مصنوعی: اگر محرکی که حرکات جمع را به وجود میآورد یکی است، به آن محرک توجه کن و خوب و بد را نادیده بگیر.
هوش مصنوعی: مقصود و هدف من، کسی مثل تو است، هر کجا که باشی. دیگر اهمیت ندارد که بگوییم مکان ما مسجد است یا کلیسا.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای نقش بسته نام خطت با سرشت ما
این حرف شد ز روز ازل سرنوشت ما
کارم بسینه تخم وفای تو کشتن است
خود عقل خنده میزند از کار و کشت ما
ما شرمسار مانده ز تقصیرهای خویش
[...]
سوز غم تو کرد قضا سرنوشت ما
ای در غم تو شعله آتش بهشت ما
این ابر ناوک تو همانابه سینه داشت
کالماس جای سبزه بر آمد ز کشت ما
دوزخ به پشت گرمی ایام هجر تو
[...]
در داغ غوطه خورد دل غم سرشت ما
با کعبه هم لباس شد آخر کنشت ما
از سنگ کودکان سر ما لاله زار شد
خط شکسته بود مگر سرنوشت ما؟
برق از زمین سوخته نومید می رود
[...]
دارد نشان ز طینت مجنون، سرشت ما
از روی هم نوشته قضا، سرنوشت ما
چون دانه دل به خوشه و خرمن نبستهایم
محتاج آبیاری برق است کشت ما
انصاف بین که سوی تو رضوان چو دید، گفت
[...]
دیوانه ایم و وادی عشق است دشت ما
آید پیاده گل ز گلستان به گشت ما
از کس مپرس آنچه به ما رفته زین محیط
از سطرهای موج بخوان سرگذشت ما
آسان بود شکست صف بیدلان عشق
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.