دو زلف سرکش دلبند داری
که در هر یک بسی دل بند داری
شدم دیوانه در سودای زلفت
در ین قیدم بگو تا چند داری
چه شد گر زان لب لعل شکر بار
به دشنامی مرا خرسند داری
ز بهر چشم بد بر آتش رخ
ز انواع گهر هر چند داری
ز نصح شاهدی بگذر تو ای شیخ
به خود پندی بده گر پند داری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این غزل، شاعر به معشوقی اشاره میکند که دو زلف زیبای او سبب دیوانگیاش شده است. او از معشوق میخواهد تا مشخص کند چه زمانی در این قید و بند عشق خواهد ماند. همچنین به تلخی و دشواریهای عشق و تأثیر آن بر روح و دلش میپردازد و به معشوق یادآوری میکند که باید خود را در آتش عشقش زینت دهد. در پایان، شاعر به نیکوکاران توصیه میکند که به خود نصیحت کنند و از نصیحت دیگران پرهیز کنند.
هوش مصنوعی: دو زلف زیبا و بازیگوش از محبوبت داری که در هر کدام از آنها دلهای زیادی به تو وابستهاند.
هوش مصنوعی: من در آرزوی موهای تو دیوانه شدهام و در این بند گرفتار هستم. بگو تا کی باید این وضعیت ادامه داشته باشد؟
هوش مصنوعی: چه تفاوتی دارد اگر از آن لبان زیبا و شیرین با کلمات زشت به من آسیب میزنی، تو همچنان باعث خوشحالی من هستی.
هوش مصنوعی: برای جلوگیری از چشم زخم، چهرهات را از جواهرات مختلف بیارای، هرچند که داری.
هوش مصنوعی: ای شیخ، از نصیحت دیگران بگذر و خودت به خودت نصیحت کن اگر واقعاً نصیحتی در دل داری.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ازان چندین مرا در بند داری
که با من در وفا سوگند داری
لب شیرین شکرخند داری
ز خوبی هر چه میگویند داری
چه باشد گر گدای خویشتن را
به دشنامی ز خود خرسند داری؟
چه شیرین است بارت ای نی قند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.