چرا ز درد غم یار خود بغم باشیم
خوشا دمی که به درد و غمش به هم باشیم
به تاج و تخت شهان سر فرو نمی آریم
اگر چه از سگ کویش به قدر کم باشیم
به مال و جاه جهان نیست احتشام ولیک
گدای کوی تو باشیم محتشم باشیم
نهاده ایم به راحت همیشه چشم امید
قدم به دیده ما نه که در قدم باشیم
چو شاهدی به در دوست می بریم نیاز
امید هست کزین باب محترم باشیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دلا ز عشق بتان چند یار غم باشیم
کجاست می که دمی غمگسار هم باشیم
به سوز عشق تو گشتیم سر بلند، آری
سگ توئیم، به داغ تو محترم باشیم
چو عاشقان به وفا جان کشند در پایت
[...]
زهی سعادت! اگر خاک آن حرم باشیم
بهر طرف که نهی پای در قدم باشیم
مکوش اینهمه در احترام و عزت ما
که ما بخواری عشق تو محترم باشیم
مرو، که آخر ایام عمر نزدیکست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.