گنجور

 
هلالی جغتایی

زهی سعادت! اگر خاک آن حرم باشیم

بهر طرف که نهی پای در قدم باشیم

مکوش اینهمه در احترام و عزت ما

که ما بخواری عشق تو محترم باشیم

مرو، که آخر ایام عمر نزدیکست

بیا، که یک دو سه روز دگر بهم باشیم

غریب ملک وجودیم و اندکی ماندست

که باز ساکن سر منزل عدم باشیم

رقیب را بجناب تو قدر بیش از ماست

سگ توایم، چرا از رقیب کم باشیم؟

حریف بزمگه عیش را وفایی نیست

رفیق ما غم یارست، یار غم باشیم

نه حد ماست، هلالی، امید لطف از دوست

غنیمتست اگر قابل ستم باشیم