گنجور

 
شیخ محمود شبستری

در حدوث و قِدَم بسی نقل است

وان همه شکّ و شبهۀ عقل است

عقل مشائی ز دین مایل

به قدیم و حدوث شد قایل

قِدَم آسمان به ذات و صفات

گفته جز وضع و هیأت و حرکات

عنصر و مایه را به شخص دگر

نوع هر جنس و جنس​های صُوَر

نزد ایشان همه قدیم بود

چه کند عقل چون سقیم بود

کرد رسطالیس اول این تفصیل

یافت آخر ز بوعلی تکمیل

شبهه​ای چند از خود اندیشی

کرده دستور کفر و بدکیشی

تا که برخیزد این تردد و شک

بنگر اندر جوابها یک یک

وان حکیمان که پیش از او بودند

هیچ قیدی بر آن نیفزودند

جملۀ ذات​ها قدیم الذات

دیده و مُحْدَثی نه جز که صفات

اصل عالم سریع و خواه بطی

آب دانست تالس ملطی

انکساغورس آن خلیط گرفت

وندر او جزوها بسیط گرفت

نزد او هیچ استحالت نیست

جز بروز و کمون حوالت نیست

وان ذومقراطس اصل عالم را

به توهم گرفته از اجزا

کُری الشّکل هر یکی و مدام

متحرک به ذات ذواقسام

گفت کافتاد اتفاقاً آن

بهم و گشت از آن فلک گردان

 
sunny dark_mode