خود جز او نیست عارف و معروف
اوست وصف، اوست واصف و موصوف
آنچه تو فهم کردهای ز صفات
محدث است از چه؟ از عظیم الذات
ذات را از صفات دانستی
چه کنی این چنین توانستی
بلکه ذات و صفات را ز افعال
فهم کردی ز ایزد متعال
در حقیقت مر این طریق مجاز
نردبان پایهایست دور و دراز
دارد این ره بسی فراز و نشیب
مخور از مکر عقل خیره فریب
گر تو این ره به عقل خویش روی
همچو گاو خراس هرزه دوی
یا ز تعطیل در ضلال افتی
یا ز تشبیه در وبال افتی
فلسفی شد معطل از تنزیه
متکلم مشبه از تشبیه
وانکه تشبیه داشت یا تعطیل
نیست بر جادۀ سواء سبیل
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون بیامد بوعده بر سامند
آن کنیزک سبک زبام بلند
برسن سوی او فرود آمد
گفتی از جنبشش درود آمد
جان سامند را بلوس گرفت
[...]
چیست آن کاتشش زدوده چو آب
چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب
نیست سیماب و آب و هست درو
صفوت آب و گونه سیماب
نه سطرلاب و خوبی و زشتی
[...]
ثقة الملک خاص و خازن شاه
خواجه طاهر علیک عین الله
به قدوم عزیز لوهاور
مصر کرد و ز مصر بیش به جاه
نور او نور یوسف چاهی است
[...]
ابتدای سخن به نام خداست
آنکه بیمثل و شبه و بیهمتاست
خالق الخلق و باعث الاموات
عالم الغیب سامع الاصوات
ذات بیچونش را بدایت نیست
[...]
الترصیع مع التجنیس
تجنیس تام
تجنیس تاقص
تجنیس الزاید و المزید
تجنیس المرکب
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.