خود جز او نیست عارف و معروف
اوست وصف، اوست واصف و موصوف
آنچه تو فهم کردهای ز صفات
محدث است از چه؟ از عظیم الذات
ذات را از صفات دانستی
چه کنی این چنین توانستی
بلکه ذات و صفات را ز افعال
فهم کردی ز ایزد متعال
در حقیقت مر این طریق مجاز
نردبان پایهایست دور و دراز
دارد این ره بسی فراز و نشیب
مخور از مکر عقل خیره فریب
گر تو این ره به عقل خویش روی
همچو گاو خراس هرزه دوی
یا ز تعطیل در ضلال افتی
یا ز تشبیه در وبال افتی
فلسفی شد معطل از تنزیه
متکلم مشبه از تشبیه
وانکه تشبیه داشت یا تعطیل
نیست بر جادۀ سواء سبیل