گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
سیف فرغانی

مهی که از غم عشقش دلم پر ازخونست

شبی نگفت که بیمار عشق من چونست

زدست نشتر غمهای او که نوشش باد

دل شکسته من همچو رگ پر از خونست

اگر چه دل بغمش داده ام چو می نگرم

درین معامله بی جان غم تو مغبونست

نه دلستان چوتو باشد هرآنکه نیکوروست

نه مستی آرد چون می هرآنچه میگونست

کسی که هر دو جهان ملک اوست گر راضی است

دلش بدون تو ای دوست همتش دونست

بلطف از همه خوبان زیادی که ترا

جمال معنی از حسن صورت افزونست

بعهد حسن تو تنها نه من شدم مفتون

که برجمال تو امروز فتنه مفتونست

عجب مشاهده روی تو چگونه بود

که دیدن سگ کویت بفال میمونست

بنوبت تو که لیلی وقتی آن عاقل

که برجمال تو واله نگشت مجنونست

بهر که او غم من می خوردهمی گویم

اگر ترا دل صافی وطبع موزونست

رقیب تو وترا من بشعر رام کنم

که رام کردن دیو وپری بافسونست

چو برکنار فتاد ازتو سیف فرغانی

ازآب دیده (خود) در میان جیحونست

ازو بپرس که دست از دلم نمی دارد

زمن مپرس که در دست او دلت چونست

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
مجیرالدین بیلقانی

کرم پناه جهان عز دین تویی که ز تو

بها و عزت دین هر زمان برافزونست

خدای داند و او عالم الخفیاتست

که بر کمال بزرگیش عقل مفتونست

که دوستداری و اخلاص من به حضرت تو

[...]

کمال‌الدین اسماعیل

سپهر قدرا! شوق رهی بخدمت تو

چو لطف شامل تو از قیاس بیرو نست

ز دست هجر تو هر شب فغان سینة من

چو پای همّت تو بر فراز گردونست

گذشت در نظرم عکس نوک خامة تو

[...]

مولانا

سه روز شد که نگارین من دگرگون‌ست

شکر ترش نبود آن شکر ترش چون‌ست

به چشمه‌ای که در او آب زندگانی بود

سبو ببردم و دیدم که چشمه پرخون‌ست

به روضه‌ای که در او صد هزار گل می‌رست

[...]

جهان ملک خاتون

بیا که دیده ی ما بی رخ تو پرخونست

ز خون دیده، تو گویی کنار جیحونست

اگرچه نیست تو را مهر و دوستی با من

به جان دوست که ما را ارادت افزونست

مثل زنند که دل را به دل بود راهی

[...]

هلالی جغتایی

بهر که قصه دل گفته ام دلش خونست

توهم مپرس ز من، تا نگویمت چونست

منم، که درد من از هیچ بیدلی کم نیست

تویی، که ناز تو از هر چه گویم افزونست

مگو که: خواب اجل بست چشم مردم را

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه