کیست درین دور پیر اهل معانی
آنکه بهم جمع کرد عشق و جوانی
قربت معشوق از اهل عشق توان یافت
راه بود بی شک از صور بمعانی
گر تو چو شاهان برین بساط نشینی
نیست ترا خانه در حدود مکانی
در نفسی هرچه آن تست ببازی
درند بی ملک هر دو کون نمانی
نور امانت ز تو چنان بدرخشد
کآتش برق از خلال ابر دخانی
خضر شوی در بقا و دانش و آنگاه
آب در اجزای تو کند حیوانی
علم تو آنجا رسد بدو که چو حلاج
گویی اناالحق و نام خویش ندانی
همچو عروسان بچشم سر تو پیدا
رو بنمایند رازهای نهانی
جسم تو زآن سان سبک شود که تو گویی
برد بدن از جوار روح گرانی
فاتحه این حدیث دارد یک رنگ
ست جهت را بنور سبع مثانی
هرکه مرو را شناخت نیز نپرداخت
از عمل جان بعلمهای زبانی
گر خورد آب حیات زنده نگردد
دل که ندارد بدو تعلق جانی
من نرسیدم بدین مقام که گفتم
گر برسی تو سلام من برسانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به تفسیر و جستجوی معانی عمیق عشق و معنویت میپردازد. شاعر از شخصیتهایی صحبت میکند که درک عمیقی از عشق و زندگی دارند و به جایگاههای بلند معنوی دست یافتهاند. او به اهمیت عشق و اتحاد آن با جوانی اشاره میکند و بیان میکند که عشق واقعی فرای مکان و زمان است. همچنین، شاعر به نور و امانت درونی اشاره میکند که میتواند انسان را به بقا، دانش و حقیقت برساند. در نهایت، شاعر به دشواریهای شناخت و اهمیت عمل به جای صرف علمیادآوری میکند و از نرسیدن به این مقام ابراز ناامیدی میکند، خواستهاش این است که اگر کسی به این مقام رسید، سلامش را برساند.
هوش مصنوعی: در این زمانه، چه کسی وجود دارد که بتواند به خوبی عشق و جوانی را در کنار هم جمع کند و درک درستی از معانی عمیق آنها داشته باشد؟
هوش مصنوعی: اگر بخواهی به محبوب خود نزدیک شوی، باید از عشق و احساسات خود راهی پیدا کنی، زیرا این نزدیکی فقط از طریق شناخت و درک معانی عمیق ممکن است.
هوش مصنوعی: اگر تو مانند پادشاهان بر این مهد و تخت نشسته باشی، دیگر برای تو خانهای در مرزهای مکانی وجود ندارد.
هوش مصنوعی: در هر لحظهای که زندگی را به بازی میگیری، به یاد داشته باش که بدون داشتن مال و ثروت، نه در دنیا و نه در آخرت باقی نخواهی ماند.
هوش مصنوعی: نور امانت تو به قدری درخشان است که مانند شعلهی آتش که از میان ابرهای دودی بیرون میزند، خود را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: اگر به مانند خضر باشید و در دانش و زندگی پایدار بمانید، آنگاه روح حیات در وجود شما دمیده میشود و مانند یک موجود زنده خواهید شد.
هوش مصنوعی: علم و دانش تو به حدی میرسد که مانند حلاج بگویی "من حقیقت هستم"، ولی در این حالت حتی نام خودت را نیز نمیدانی.
هوش مصنوعی: چشمهای تو مانند عروسان درخشان و زیبا هستند که اسرار پنهانی را به نمایش میگذارند.
هوش مصنوعی: بدن تو به قدری سبک میشود که گویی سنگینیاش از حضور روح گرفته شده است.
هوش مصنوعی: این متن به تجلی و روشنایی اشاره دارد که از یک حقیقت واحد و یک رنگ خاص نشأت میگیرد. این حقیقت به نور «سبع مثانی» که به سوره فاتحه اشاره میکند، تشبیه شده است. به طور کلی، این جمله نشاندهنده پیوند عمیق میان مفاهیم دینی و معنوی است و به اهمیت وحدت در تفکرات و مبانی اشاره میکند.
هوش مصنوعی: هر کسی که به حقایق درون خود آگاه باشد، از اعمال خود نمیگذرد و تنها به دانش زبانی اکتفا نمیکند.
هوش مصنوعی: اگر کسی از آب حیات بنوشد، دلش زنده نخواهد شد اگر که به آن آب، علاقه و وابستگی نداشته باشد.
هوش مصنوعی: من به آن مرتبه نرسیدم که بگویم اگر تو به آنجا رسیدی، سلام من را به او برسان.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن که نماند به هیچ خلق خدای است
تو نه خدایی، به هیچ خلق نمانی
روز شدن را نشان دهند به خورشید
باز مر او را به تو دهند نشانی
هر چه بر الفاظ خلق مدحت رفتهست
[...]
چونت نپرسم بگویی اینت کراهت
چونت بخوانم نیایی اینت گرانی
دعوی دانش کنی همیشه ولیکن
هیچ ندانی ورا که هیچ ندانی
هم بجمال و کمال و هم بجوابی
کس بپدر ماند اینچنین که تو مانی
هر که ترا دید سعد دولت پنداشت
گرچه نماندست وی تو دیر بمانی
آینه سعد دولت است جمالت
[...]
چندم پرسی مرا چرا رنجانی
حقا که تو حال من زمن به دانی!
بی اثر نعمت تو نیست دهانی
بی کمر خدمت تو نیست میانی
در ره تو چرخ کیست حلقه بگوشی
بر در تو عقل کیست بسته دهانی
چون تو نخیزد بروزگار کریمی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.