ای فغان بی دلان از چشم شوخ شنگ تو
تیره روز عاشقان از طره شبرنگ تو
با رخ تو دیده بودم پیش ازین در روی کار
آنچه اکنون می کشم از چشم شوخ شنگ تو
چون بگفت آیی، سخن ای دلبر شیرین زبان،
ازشکر شاخیست گویی در دهان تنگ تو
در جهان دلبری ای راحت جان جفت نیست
طاق ابروی ترا جزچشم پر نیرنگ تو
در سماع ار بنگری چون زیر بابم درخورست
نالهای زار من با لحن تیزآهنگ تو
چون مه ازخورشید رویت روشنم کن پیش ازآنک
زرد رخ گردم چو کلک از خط سبزارنگ تو
گشت تنها چون درآمد در دل ما عشق تو
گشت روشن چون گرفت آیینه ما رنگ تو
گرمی عشقت ازین دستست ازیک جام او
شیشه پرهیز خلقی بشکند برسنگ تو
همچو نام نیک جمله خلق خواهانت شوند
سیف فرغانی اگر تو وارهی از ننگ تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای مرا داغی به دل از لعل آتش رنگ تو
بسته راه زندگی بر من دهان تنگ تو
نیمه جانی کز کف خوبان برون آورده ام
چون کنم دیگر که بیرون آورم از چنگ تو
در عتابی با من و آهسته می خندد لبت
[...]
زبده اهل هنر ای آنکه با صد دیده، چرخ
روز و شب حیران بود از دانش و فرهنگ تو
اینکه یاران می کنند از آمدن پهلو تهی
نیست مقصودی بغیر از حفظ نام و ننگ تو
شاعران پرده در را میهمانی خوب نیست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.