عاشقم بر تو و بر صورت جان پرور تو
من ازین معنی کردم دل و جان در سر تو
همچو بازان نخورم گوشت ز دست شاهان
استخوان می طلبم همچو سگان از در تو
ای علم کرده ز خورشید سپاه حسنت
مه استاره حشم یک نفر از لشکر تو
دل اشکسته که چون پسته گشادست دهان
قوت جان می طلبد از لب چون شکر تو
تا بمعنی نظرم بر خط و رویت افتاد
عاشقم بر قلم قدرت صورت گر تو
گردنم کز پی پای تو کشد بار سری
طوق دارد ببقای ابد از خنجر تو
پرده بردار که از پشت زمین هر ذره
آفتابی شود از روی ضیاگستر تو
بر ز آغوش و بر تو بخورم گر یکشب
بخت بیدار بخواباندم اندر بر تو
ترک خرگاه جهانی و برآرد شب و روز
مه و خورشید سر از خیمه چون چادر تو
حسن کو جلوه خود میکند اندر مه و خور
هر نفس صورت او جان خوهد از پیکر تو
گر بدانم که دلت را بسماعست نشاط
از رگ جان کنم ابریشم خنیاگر تو
سیف فرغانی پندار که شعر تو زرست
گر ببازار رود هیچ نیارد زر تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر عشق خود را به معشوق ابراز میکند و بر زیباییهای او تأکید میکند. او دل و جان خود را به خاطر این عشق قربانی میکند و به طور نمادین از قدرت و زیبایی معشوق سخن میگوید. شاعر تمایل دارد تا خود را از دیگران جدا کند و در نزد معشوق زندگی کند، حتی با وجود سختیهای آن. او تصویر زیبایی از معشوق به دست میدهد و بیان میکند که عشقش به او فراتر از عشق به زیباییهای دنیاست. شاعر همچنین به عشق و شگفتیهایی که معشوق در زندگیاش به وجود میآورد، اشاره میکند و خواهان نزدیک شدن به او است. در نهایت، او به جایگاه والای شعر معشوق اشاره میکند و میگوید که شعر او قیمتیتر از زر است.
هوش مصنوعی: من عاشق تو و زیبایی جانپرور تو هستم. به خاطر همین عشق، دل و جانم را تماماً فدای تو کردهام.
هوش مصنوعی: سانتوری، من مانند پرندگان شکاری که از شاهان غذا نمیخورند، خواستهام از تو استخوانی بیغذای لذیذ داشته باشم، مانند سگان که از در تو طلب میکنند.
هوش مصنوعی: ای مهربانی که مانند خورشید زیبایی، زیباییات همواره درخشنده است، در میان لشکر تو، ستارهها به مانند خدمتی وفادار به چشم میخورند.
هوش مصنوعی: دل شکستهای دارم که مانند پسته باز است و این دل، از زبان تو که مانند شکر شیرین است، نیازمند روح و زندگی میباشد.
هوش مصنوعی: وقتی که به زیبایی و چهرهات نگریستم، شیفتهات شدم و قلم قدرت، تصویر تو را بر کاغذ نقش میزند.
هوش مصنوعی: گردن من که به خاطر تو آن را کج کردهام و بار سنگینی را بر دوش میکشم، به خاطر زخمهایی که از تو خوردهام، به حالتی دائمی و ابدی زخمی است.
هوش مصنوعی: پرده را کنار بزن تا هر ذرهای از زمین، به نور و روشنی تو روشن شود.
هوش مصنوعی: اگر یک شب بخت و اقبال به من روی آورد و به آغوش تو بیفتم، میخواهم تمام شب را در کنار تو سپری کنم.
هوش مصنوعی: خیمهی تو با آمدن شب و روز مانند چادر، نور ماه و خورشید را از خود بیرون میآورد. این مفهوم به زیبایی و جذابیت خاصی اشاره دارد که مکان تو دارد و نشاندهندهی تاثیری است که محیط تو بر طبیعیات روز و شب میگذارد.
هوش مصنوعی: زیبایی حقیقت خود را در هر نفس و در هر جلوهای از ماه و خورشید نشان میدهد و وجود او همچنان ادامه دارد و جان تو را از پیکرت جدا نمیکند.
هوش مصنوعی: اگر بدانم که صدای دل تو را شادمان میکند، از عمق وجودم برای تو مانند ابریشم نغمهسرا میشوم.
هوش مصنوعی: اگر شعر تو به واقع خوب و ارزنده است، همانند طلا خواهد بود؛ اما اگر به بازار برود، هیچ کس از آن طلا نخواهد خرید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خنده گریند همی لافزنان بر در تو
گریه خندند همی سوختگان در بر تو
دل آن روح گسسته که ندارد دل تو
سر آن حور بریده که ندارد سر تو
گاه دشنام زدن طاقچهٔ گوش مرا
[...]
قدر ارباب وفا نیست بخاک در تو
بیوفایی و وفا قدر ندارد بر تو
گر ز ما جان طلبی از تو نداریم دریغ
جان و سر هر دو فشانیم بخاک در تو
درد می گرچه بزهر غم ما تریاک است
[...]
نه خط است این که دمید از لب جان پرور تو
که به دل بردن ما بست کمر شکر تو
دل دو نیم است ز لعل لب جان پرور تو
بازمانده است دهان صدف از گوهر تو
می چکد بس که می از لعل می آلود ترا
[...]
تیغ بیداد که بشکافته از هم سر تو
سرخ از خون سرت کرده رخ انور تو
پاره پاره که نموده است ز کین، پیکر تو
داغ مرگت که نهاده به دل مادر تو
شمیر نیلی کند که از ظلم رخ دختر تو
کودک مضطر تو
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.