روزی آن روی چو خورشید و بر و خال چو شب
دیدم و عشق مرا با تو همین بود سبب
زین پس از پیش تو کوته نکنم دست نیاز
زین پس از کوی تو بیرون ننهم پای طلب
گوشهای از سر کوی تو قصور فردوس
نیمهای از مه روی تو هلال غبغب
دیدن تو ببرد قاعده غم از دل
بوسه تو بنهد خاصیت جان در لب
در دهان گیر لب خویش دمی تا بینی
ذوق صد تنگ شکر جمع شده در دو رطب
روی تو با خط مشکین تو می دانی چیست
آفتابیست (و) بر (هر) طرفش نیمه شب
بر سرم عشق تو مالید شبی دست قبول
در دلم مطرب اندوه تو زد چنگ طرب
در جهان دلم ای ترک سیه چشم گذشت
غارت هندوی زلف تو ز یغمای عرب
سیف فرغانی در حضرت جانان دایم
خامشی غیر ادب دان و سخن ترک ادب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از شاعری عاشقانه و عارفانه است که به زیبایی معشوق و عشقش اشاره دارد. شاعر از دیدن محبوبی صحبت میکند که زیباییاش چون خورشید و چهرهاش چون شب است. او تصمیم میگیرد هرگز از درگاه محبوبش دست برندارد و همیشه در جستجوی او باشد. شاعر بیان میکند که دیدن محبوبش غم را از دلش میزداید و بوسهاش جان بخش است. او از زیبایی و خط مشکین محبوبش میگوید و عشق او را به عنوان نیرویی قوی توصیف میکند که بر زندگیاش تأثیر میگذارد. در نهایت، شاعر بیان میکند که عشقش هر لحظه از زندگیاش را تحت تأثیر قرار داده و به او الهاماتی عمیق میبخشد.
هوش مصنوعی: روزی چهرهات را مانند خورشید و نرمی و زیباییات را مانند شب مشاهده کردم و همین دیدار باعث شد که عشق من به تو شکل بگیرد.
هوش مصنوعی: دیگر از تو دست نیاز را کوتاه نمیکنم و از کوی تو پای طلب را بیرون نمیگذارم.
هوش مصنوعی: در گوشهای از خیابان تو، بهشتی وجود دارد که نیمی از زیبایی چهرهات به شکل هلالی در آن نمایان است.
هوش مصنوعی: دیدن تو غم را از دل میبرد و بوسهات خاصیت زندگی را به لبانم میبخشد.
هوش مصنوعی: لبانت را به آرامی به هم بفشار و چند لحظه صبر کن تا طعم شیرینی که در دانههای رطب جمع شده را بچشیدی.
هوش مصنوعی: روی تو با رنگ سیاه مثل خط مشک است، میدانی چه چیزی را میگوید؟ آن روی تو مانند یک خورشید است و در کنار آن، هر طرفش نیمه شب است.
هوش مصنوعی: شب هنگامی که عشق تو بر سرم سایه انداخت، در دل من آهنگ غمگینی نواخته شد که دل را به شوق میآورد.
هوش مصنوعی: در دلم، ای دختر زیبا و سیاه چشم، خاطراتی از عشق و زیبایی تو وجود دارد. زیبایی موهای تو، که مانند جواهرات هندی به دل مینشیند، روح و جان مرا مانند یک غارتگر عرب گرفته است.
هوش مصنوعی: سخن گفتن در حضور محبوب نیاز به احتیاط و ادب دارد. در واقع، در محضر کسانی که محبوب و محترم هستند، باید از گفتن بیمورد خودداری کرد و به سکوت و احترام پرداخت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زو هنر یافت بزرگی، نشود هرگز پست
زو ادب گشت گرامی، نشود هرگز خوار
ز پی آفت هر چیز پدید است سبب
سبب آفت من فرقت آن سیم غبب
گر سوی دیده من خواب نیاید نه شگفت
ور طرب سوی دل من نگراید نه عجب
کاندر آن بستد اندوه و غمش معدن خواب
[...]
عربیوار دلم برد یکی ماه عرب
آب صفوت پسری چه زنخی شکر لب
کله بر گلبن او راست چو بر لاله سواد
مژه بر نرگس او راست چو بر خار رطب
ناصیت راست چو بر تختهٔ کافورین مشک
[...]
همه مردند ولیکن چو زنان قبه بسوی
سر این طایفه خر پسر بوالخطاب
آسمانی است فروزنده به رایی صایب
آفتابی است درفشنده به عزمی ثاقب
تحفه صدر نبوت شرف دین خدا
بومحمد حسن بن علی بوطالب
چون قدر هیبت او بر همه اعدا قاهر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.