قند خجل می شود از لب چون شکرش
قوت دل می دهد بوسه جان پرورش
زهر غمش می خورم بوک بشیرین لبان
کام دلم خوش کند پسته پر شکرش
لذت قند ونبات چاشنیی از لبش
چشمه آب حیات رشحه لعل ترش
از دهنش قند ریخت لعل شکر بار او
در قدمش مشک بیخت زلف پریشان سرش
دل شده را قوت جان از لب لعل ویست
هرکه بهشتی بود آب دهد کوثرش
پرده زرخ برگرفت دوش شبم روز کرد
معنی خورشید داشت صورت مه پیکرش
از کله واز قبا هست برون یار ما
یار شما خرگهیست خیمه بود چادرش
در بر او دیگری می خورد آب حیات
ما چو گدایان کوی نان طلبیم از درش
دعوی عشق تو کرد سیف وبتو جان داد
گرچه نگوید دروغ هیچ مکن باورش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر به توصیف زیبایی و جذابیت معشوقش میپردازد. او به ترکیب قند و شکر با لبهای معشوق اشاره میکند و از بوسههایی صحبت میکند که قوت دل او را میدهند. شاعر از زهر غم و لذت شکری که از لبان معشوق میچشد، میگوید و به قدرت تاثیرگذاری معشوق بر دل و جانش اشاره میکند. همچنین او به زیبایی چهره معشوق و اثر آن در زندگیاش اشاره میکند و در نهایت هم به عشق و محبتش نسبت به معشوق اشاره میکند، با این حال هشدار میدهد که ممکن است در برخی ادعاها صداقت وجود نداشته باشد.
هوش مصنوعی: لبهای معشوق چنان شیرین و جذاب هستند که قند، به خاطر کمحالیاش خجالت میکشد. بوسهای که از چنین لبهایی میرسد، قوت و توان زندگی را به انسان میبخشد و روح او را پرورش میدهد.
هوش مصنوعی: از دلخوشیهایش بهرهمند شدهام، هرچند غم وجودم را پر کرده است. دوست دارم که لبهای شیرینش کامم را شیرین کند، مانند پستهای که پر از شکر است.
هوش مصنوعی: لذت شیرینی قند و شکر از لب او به دست میآید، مانند نوشیدنیای که شادابی و زندگی را به انسان میبخشد و رنگ لعل او، طعمی خاص و دلپذیر دارد.
هوش مصنوعی: از دهان او شیرینی و لطافت خارج میشود، همچون مروارید که درخشش دارد. در برابر او، عطر خوش و دلنشینی پراکنده میشود. زلفهای آشفته و پریشانش جذاب و دلربا است.
هوش مصنوعی: دل آدمی که به او عشق میورزد و زندگیاش به لب لعل یار وابسته است، از آن لب جان میگیرد. هر کسی که بهشتی باشد، باید به او کمک کند و عطا کند.
هوش مصنوعی: دیشب پردهای زیبا به چهرهام افکنده شد که نور روز را به وجود آورد. این پرده مانند خورشید روشنایی داشت و چهرهاش شبیه ماه بود.
هوش مصنوعی: عزیز ما که در قلب و ذهن ما جا دارد، زندگیاش مانند خیمهای است که در دنیای ما برپا شده و به ما پناه میدهد.
هوش مصنوعی: در کنار او دیگران از زندگی بهرهمند میشوند، اما ما مانند گدایانی که در پی نان هستند، از در او کمک و معیشت میخواهیم.
هوش مصنوعی: سیف به عشق تو ادعا کرده و جان خود را فدای آن کرده است. اگرچه او ممکن است真 نگفته باشد، اما نباید به گفتههایش بیاعتنا باشی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تن که بیمار تو شد بر سرکه باشد یاورش
چهره زردست و چشم بسته از خون ترش
شیفته برروی سر کاکل چون عنبرش
تا دگر آن فتنه جوی چیست بزیر سرش
شانه نراند بمو آب نریزد برو
کاین دو زیان آورد به آتش و عنبرش
لیک نداند هنوز زخردی و سادگی
[...]
زده تک تشنگی شراره بر پیکرش
ز بس که ناخن زده است به سینه مادرش
نه هوش مانده بسر نه تاب در پیکرش
از این فراتی که هست ز جده اطهرش
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.