... کار جهان را چگونه سنجد آنکو

تا کمر اندر خزیده در خز و سنجاب

زخم بسی خورده بر کعاب و ترایب ...

... خران بشهر خرامنده زیر جل سمور

سگان خزیده و غلطیده در خز و سنجاب

ولیک گاو زبان بسته بی گنه گشته است ...

... قاقم دی را که برفستی هوا از هم درید

نک بدوش خویش سنجاب از سحاب انداخته

باد مشاطه است بستان را که در طرف چمن ...

... رومی

موج مضطر خفت بر سنجاب آب

شد افق تار از زیان آفتاب ...

... تار و دنبک رسیده تا عشرین

جامه های دیم خز و سنجاب

جام های میم همه سیمین ...

...

اکنون لحاف و بستر سنجاب و خز کنند

آنان که پاره بد به کتفشان لحاف ها ...

... خفته بی وام بر نمد خوشتر

که به سنجاب و وامخواه بدر

وام کز بهر صنعت و پیشه است ...

... ژولید چو آب گشت جاری

آن موی به از سمور و سنجاب

زان آشتی و ستیزه کاری ...

... ساده و پاکیزه و زیبا و نرم

همچو خز شایان و چون سنجاب گرم

می فروشیم این دم پر پشم را ...

... بسکه دمی خاک و دمی آب ریخت

از تنش آن موی چو سنجاب ریخت

تیره شد آن دیده آیینه وار ...

... سحاب افکند پرده بر روی مهر

ز دم سردی ابر سنجاب پوش

ردای قصب کوه گیرد به دوش ...