فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۵
... که بر سان دریا زمین بردمید
درفش از درفش و گروه از گروه
گسسته نشد شب برآمد ز کوه ...
... زمین از پی پیل گشته ستوه
درفش خجسته میان سپاه
ز گوهر درفشان به کردار ماه
ز پیلان زمین سربه سر پیلگون ...
... درخشیدن تیغهای بنفش
از آن سایه کاویانی درفش
تو گفتی که اندر شب تیره چهر ...
... چو گرگین و چون زنگه شاوران
درفشی فرستاد و سیصد سوار
نگهبان لشکر سوی رودبار
همیدون فرستاد بر سوی کوه
درفشی و سیصد ز گردان گروه
یکی دیده بان بر سر کوهسار ...
... که دارد سپه را ز دشمن نگاه
درفش دلفروز بر پای کرد
سپه را به قلب اندرون جای کرد ...
... سپهدار گودرزشان در میان
درفش از برش سایه کاویان
همی بستد از ماه و خورشید نور ...
فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۸
... سواران و پیلان و زرینه کفش
ترا بود با کاویانی درفش
به ترکان سپردی به روز نبرد ...
... که یکسان نگردد سپهر بلند
درفش ار ز من شاه بستد رواست
بدان داد پیلان و لشکر که خواست ...
فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۱۱
... چو بیژن به نستیهن اندر رسید
درفش سر ویسگان را بدید
هوا سر به سر گشته زنگارگون ...
... سپاه اندر آورد و بگرفت جای
میان سپه کاویانی درفش
به پیش اندرون تیغهای بنفش ...
فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۱۳
... خداوند گوپال و تیغ بنفش
فروزنده کاویانی درفش
سپاس از جهاندار یزدان ما ...
فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۱۸
... برانگیزد از رود وز آب گرد
ز گردان دو صد با درفشی چو باد
به فرخنده گرگین میلاد داد ...
... به هر کار شایسته دستور من
تو با کاویانی درفش و سپاه
برو پشت لشکر تو باش و پناه ...
فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۳۲
... یکی تخت پیروزه بر پشت پیل
درفشان به کردار دریای نیل
هوا شد به سان پرند بنفش
ز تابیدن کاویانی درفش
درفشی به بالای سرو سهی
پدید آمد از دور با فرهی ...
... زمین شد بنفش از کران تا کران
پس هر درفشی درفشی به پای
چه از اژدها و چه پیکر همای ...
... سپاه اندر آمد ز بالا به پست
خروشان و هر یک درفشی به دست
درفش سپهدار توران نگون
همی بینم از پیش غرقه به خون ...
... پدید آمد و دشت شد لاژورد
میان سپه کاویانی درفش
به پیش اندرون تیغهای بنفش
درفش شهنشاه با بوق و کوس
پدید آمد و شد زمین آبنوس ...
فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۲
... دگر پهلوان طوس زرینه کفش
کجا بود با کاویانی درفش
به هر نامداری و خودکامه ای ...
فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۸
... سوی راست گستهم نوذر چو گرد
بیامد دمان با درفش نبرد
جهان شد ز گرد سواران بنفش
زمین پر سپاه و هوا پر درفش
بجنبید خسرو ز قلب سپاه ...
... به یک دست خسرو سپهدار طوس
بیاراسته کاویانی درفش
همه پهلوانان زرینه کفش ...
... گزیده سوارن خنجر گزار
دگرگونه جوشن دگرگون درفش
جهانی شده سرخ و زرد و بنفش ...
... برانگیخت اسب از میان سپاه
بیامد دمان با درفش سیاه
از ایرانیان چند نامی بکشت ...
... چو روشن کند روز روی زمین
درفش دل افروز ما را ببین
همه روی ایران چو دریا کنیم ...
فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۱۸
... غو طبل بر کوهه زین بخاست
درفش سیه را برآورد راست
ز لشکر هر آن کس که بد پیشرو ...
... به پیش اندرون ناله بوق و کوس
شهنشاه با کاویانی درفش
هوا شد ز تیغ سواران بنفش ...
... نگه کرد خیره سر افراسیاب
بدید آن درفشان درفش بنفش
نهان کرد بر قلبگه بر درفش
سپه را رده بر کشیده بماند ...
... سپه چون نگه کرد در قلبگاه
ندیدند جایی درفش سیاه
ز شه خواستند آن زمان زینهار ...
... ز دشمن بخواهم همان کین خویش
درفشان کنم راه و آیین خویش
چو کیخسرو آگاه شد ز این سخن ...
فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۲۱
... که مکران سیه شد ز گرد سپاه
همه روی کشور درفشست و پیل
ببیند کنون شهریار از دو میل ...
... جهان شد پر از ناله بوق و کوس
به پیش اندرون کاویانی درفش
پس پشت گردان زرینه کفش ...
فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۳۲
... پذیره شدن را بیاراست اسب
همان طوس با کاویانی درفش
همه نامداران زرینه کفش ...
فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۳۶
... سراپرده از شهر بیرون برید
درفش همایون به هامون برید
ز خرگاه وز خیمه چندان که هست
بسازید بر دشت جای نشست
درفش بزرگان و پیل و سپاه
بسازید روشن یکی رزمگاه ...
... زمین کوه تا کوه پر خیمه بود
میان اندرون کاویانی درفش
جهان زو شده سرخ و زرد و بنفش
سراپرده زال نزدیک شاه
برافراخته زو درفش سیاه
به دست چپش رستم پهلوان ...
فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۴۲
... که بیش است رنج تو از روزگار
همی باش با کاویانی درفش
تو باشی سپهدار زرینه کفش ...