گنجور

 
۱

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهمن اسفندیار صد و دوازده سال بود » بخش ۵

 

پسر بد مر او را یکی همچو شیر

که ساسان همی خواندی اردشیر

دگر دختری داشت نامش همای ...

... ورا باشد این تاج و تخت پدر

چو ساسان شنید این سخن خیره شد

ز گفتار بهمن دلش تیره شد ...

... زن پاک تن خوب فرزند زاد

ز ساسان پرمایه بهمن نژاد

پدر نام ساسانش کرد آن زمان

مر او را به زودی سرآمد زمان ...

فردوسی
 
۲

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اشکانیان » بخش ۳

 

... پسر بد مر او را یکی شادکام

خردمند و جنگی و ساسان به نام

پدر را بران گونه چون کشته دید ...

... به هندوستان در به زاری بمرد

ز ساسان یکی کودکی ماند خرد

بدین هم نشان تا چهارم پسر

همی نام ساسانش کردی پدر

شبانان بدندی و گر ساربان ...

... چنان دید روشن روانش به خاب

که ساسان به پیل ژیان برنشست

یکی تیغ هندی گرفته به دست ...

... فروزان به کردار گردان سپهر

همه پیش ساسان فروزان بدی

به هر آتشی عود سوزان بدی ...

... بدر شد پرستنده و رهنمای

ز ساسان بپرسید و بنواختش

بر خویش نزدیک بنشاختش ...

... به بابک چنین گفت زان پس جوان

که من پور ساسانم ای پهلوان

نبیره جهاندار شاه اردشیر ...

فردوسی
 
۳

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اشکانیان » بخش ۱۹

 

... بکرد آشکارا و بنمود راز

که فرزند ساسان منم اردشیر

یکی پند باید مرا دلپذیر ...

فردوسی
 
۴

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۱ - آغاز داستان

 

... تن آسان بسوی خراسان کشید

سپه را به آیین ساسان کشید

به هر بوم آباد کو بربگذشت ...

فردوسی
 
۵

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۵

 

... کنون سال چون پانصد برگذشت

سر تاج ساسانیان سرد گشت

کنون تخت و دیهیم را روز ماست ...

... سپاه وکلاه تو وتخت تو

بیازم بدین کار ساسانیان

چوآشفته شیری که گردد ژیان

زدفتر همه نامشان بسترم

سر تخت ساسانیان بسپرم

بزرگی مر اشکانیان را سزاست ...

... بدو گفت بهرام کز راه داد

تواز تخم ساسانی ای بد نژاد

که ساسان شبان وشبان زاده بود

نه بابک شبانی بدو داده بود

بدو گفت خسرو که ای بدکنش

نه از تخم ساسان شدی برمنش

دروغست گفتار تو سر به سر ...

... تو از بدتنان بودی وبی بنان

نه از تخم ساسان رسیدی بنان

بدو گفت بهرام کاندر جهان

شبانی ز ساسان نگردد نهان

ورا گفت خسرو که دارا بمرد

نه تاج بزرگی بساسان سپرد

اگر بخت گم شد کجا شد نژاد ...

فردوسی
 
۶

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۴۴

 

... چون من کهتری را ببندم میان

ز بن برکنم تخم ساسانیان

چو بشنید خاقان پر اندیشه شد ...

... که این کارخوارست و دشوارنیز

که بر تخم ساسان پرآمد قفیز

ولیکن چو بهرم راند سپاه ...

فردوسی
 
۷

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۴۷

 

... که شاخ وفا را تو از بن مکن

که از تخم ساسان اگر دختری

بماند به سر برنهد افسری ...

فردوسی
 
۸

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد » بخش ۴

 

... تو را اندرین کار دیدار نیست

اگر سعد با تاج ساسان بدی

مرا رزم او کردن آسان بدی ...

فردوسی
 
۹

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد » بخش ۱۱

 

... درخشان به کردار تابنده ماه

یکی یادگاری ز ساسانیان

که چون او نبندد کمر بر میان ...

... بود اردشیرش به هشتم پدر

جهاندار ساسان با داد و فر

که یزدانش تاج کیان برنهاد ...

فردوسی
 
۱۰

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی هرمزد دوازده سال بود » بخش ۱۰

 

... چو آزرمها بر زمین برزنم

همی بیخ ساسان زبن برکنم

نه آن تخمه را کرد یزدان زمین ...

فردوسی
 
 
sunny dark_mode