گنجور

 
۱۹۰۱

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۷ - آیت کبری

 

... تا کی و چند این بهم آویختن

خون برادر به زمین ریختن

چند وفا پشت سر انداختن ...

صغیر اصفهانی
 
۱۹۰۲

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۸ - رؤیای صادقه

 

... بهر کفی فتنه همی سر کنند

سعی به اعدام برادر کنند

وا اسفا نیست کس انباز من ...

صغیر اصفهانی
 
۱۹۰۳

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۴ - علم و عمل

 

... تاجر و داروگر و عطار شو

جان برادر ز صغیر این نیوش

بهر عمل در طلب علم کوش ...

صغیر اصفهانی
 
۱۹۰۴

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۸ - قدک و صباغ

 

... عاقبت این رنگ بر ام د زخم

گفت برادر قد کت گشتم گم

مرد بر آشفت که ای اوستاد ...

صغیر اصفهانی
 
۱۹۰۵

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۳۱ - در مذمت نوشابه

 

... رحم برد تا شود از سرکشی

خیره برادر به برادرکشی

حق اخوت که بود از ازل ...

صغیر اصفهانی
 
۱۹۰۶

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۴۵ - حکایت

 

... داغ تو بر باد دهد حاصلم

گفت برادر تو مرا یاوری

پشت و پناه من غم پروری ...

... از تو بود قوت زانوی من

جان برادر چو روی از جهان

بعد تو ام دل نشود شادمان ...

... بر من غمدیده چه خواهد رسید

جان برادر تو اگر عارفی

بی سخن از صحبت من واقفی ...

صغیر اصفهانی
 
۱۹۰۷

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۵۹ - حکایت

 

... به شادی روان شد به سوی وطن

توهم ای برادر بکن فکر خویش

که اینجا نمانی ز یک عمر بیش ...

صغیر اصفهانی
 
۱۹۰۸

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۰۴ - آقای بهمنی یکی از شعرای گستاخ

 

... کند با مشت خاکی عشقبازی

الا ای بهمنی جان برادر

مکن از این چرا و چون سخن سر ...

صغیر اصفهانی
 
۱۹۰۹

میرزاده عشقی » جمهوری نامه » بخش ۵ - باور مکن

 

... دولتیان ده نکنند ابتیاع

نیت بد جان برادر مکن

بشنو و باور مکن ...

میرزاده عشقی
 
 
۱
۹۴
۹۵
۹۶