نیر تبریزی » لآلی منظومه » بخش ۲۷ - رباعیات در مدح حضرت خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله و سلم
ای فخر رسل که دیر باز آمده ای
شک نیست که از راه دراز آمده ای
از لحن حدیث لی مع الله پیداست ...
نیر تبریزی » لآلی منظومه » بخش ۵۹ - وله ایضا رحمه الله
... به ظلم سکندر آب جو به طوی کلیم فرشته خو
به سنای نور تو راه پو ز ضیای نار تو مصطلی
تویی آنکه خواست چو ذوالمنن زره عنایت و فضل و من ...
نیر تبریزی » لآلی منظومه » بخش ۶۲ - ایضا قصیده من کلام آقا میرزا اسماعیل، المتخلص به نیر طاب ثراه، در مدح امیرالمؤمنین
... دمی دست از علایق باز دار و رو مجرد شو
غبار از چشم خود برگیر تا راه وطن بینی
غریب و بیکس و نالان چو افتادی زعجز از پا ...
جیحون یزدی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱
... هماره این یک از وصل ذوالمنن باقی
همیشه آن یک در راه لایزال فنا
شد این باعدا آمیخته پی احباب ...
... نمود چون ره درگاه کبریایی طی
سلیل او زشرف شد به خلق راهنما
ملاذ باطن و ظاهر محمد باقر ...
... برون نیاید ازو روز حشر نیز صدا
بطوف کعبه کویش دو صد چو ابراهیم
بجای میش کند خویش را بلا به فدا ...
جیحون یزدی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴ - در منقبت اسدالله الغالب علی بن ابیطالب (ع)
... نگذشت زیک گندم آدم که بد از طینا
ای کز بر اشباه نازند هدات راه
همچون کلمات الله از سوره یاسینا ...
جیحون یزدی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵ - وله
... بگرفت تنگ مقود یکرانرا
گفتی یگانه ایزدم اندر راه
بگشود در هزار گلستانرا ...
... ترسم فساد عرصه امکان را
گر بهر دزدی دل اهل راه
نگشا یی آن دو سنبل پیچانرا ...
جیحون یزدی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸ - در تهنیت ولادت امیرالمومنین علی بن ابیطالب علیه السلام
... آن چاکر درگاه شه کش به زگردون گاه شه
نشنا خته در راه شه موروث را از مکتسب
گردی زبامش آسمان اسمی بنامش اختران ...
جیحون یزدی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹ - و له
... تا ببوسم آستان خسرو مالک رقاب
باز گفتم نیست گردون را بسوی شاه راه
ماه نو را نیز نی با تیغ شه در جسم تاب ...
جیحون یزدی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵ - در مدح کنزالامجاد و فخرالاوتاد مروج الادباء آقا علی آقا زید عزه
... پای تا سر همه قند است و سراپا شکر است
گنجی از نقره نهان کرده به پیراهن خویش
بنگرید آن پسر از حسن عجب معتبر است ...
... در عیان همچو بهشت و بنهان چون سقر است
خاصه اکنون که رسد موکب نوروز از راه
وین کهن دهر پی رنگی و بویی دگر است ...
جیحون یزدی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶ - در تهنیت عید رمضان
رسید عید و بدانسان بروزه بست جهات
که جز فرار زگیتی نیافت راه نجات
ره نجات بغیر از فرار روزه نیافت ...
... چو بزم داور دوران امیر فرخ ذات
خلیل ظل شهنشاه عصر ابراهیم
که ظلم را ز وی آمد شکست لات و منات ...
... روان تشنه بر آساید از کنار فرات
مرا که رحمت حق خواست ضیف ابراهیم
چرا بعجل یمینم نمیرود اوقات ...
جیحون یزدی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۲ - درتهنیت عید قربان
... لعل تو کان گهر سینه تو صفحه عاج
سر ما در ره تو راه تو بر درگه شه
درگه شه کنف میر ملایک افواج
بت شکن داور محمود براهیم خلیل
که بود معدلتش مسلک رای و منهاج ...
جیحون یزدی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۸ - وله
... که از ثوابت و سیاره گوشوار کند
مگر زمین به شبیخون زده است راه سپهر
که ماه و مشتری این گونه آشکار کند ...
جیحون یزدی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۰ - وله
... ذرات ممکنات به گرد اندرم دخیل
کآمد ز راه ترک من آن سرو سیمبر
قدش ز غصه همچو یکی خم شده نهال ...
... این نیست آن زمین که خور از ترکتاز تو
لرزان ز خاوران سپرد راه باختر
کیهان در این دیار نگوید به کس درشت ...
جیحون یزدی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۳ - وله
... چون عراق و عربستان به صفاهان افزود
باده بر راه نهاوند کش ای ترک طراز
در ملوک ارچه بسی نغمه به منصوری خاست ...
جیحون یزدی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۵ - وله
... دمن ز لاله بپیرای چون دم طاووس
بپیچ پنجه مهر و بگو که راه بروب
بمال گوش سپهر و بگو که خاک ببوس ...
جیحون یزدی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۲ - وله
... باید که معرف بود اجلی زمعرف
در راه خدا تا نشدی راکب دلدل
نشناخت کسی مرتبه راکب رفرف ...
... چون داور ما شد بجهان امجد و اشرف
جان و دل ظل ملک عصر براهیم
کش نام خلیل است و خود از نام مصحف ...
جیحون یزدی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۰ - وله
... که به بالای دماوند نهی با سلم
گرچه بس سست شد اندام من از سختی راه
به لقای تو جوان گشتم و رستم ز هرم ...
جیحون یزدی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۶ - وله
... بدر اوج عظمت راد ملکزاده رفیع
کآسمان راه نشینی است بخاک در او
وگر انکار نماید بکس از خرق فلک ...
جیحون یزدی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۹ - مطلع ثانی
... گرچه از فرط شرف زافلاک بالین داشته
لیک در راه خدا ازخاک بستر ساخته
داده سر بعد از هزار و نهصد و پنجاه زخم ...
جیحون یزدی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۲ - وله
... ابرو اگر این است زمحراب دعا به
هر خون که برگ ریخته در راه تو اولی
هرسر که بتن گشته براه تو فدا به
گر جرم سها در کنف رای تو پوید
از قرصه خورشید شود جرم سها به
میرا زدر شاه مرا مهر تو زد راه
چون مهر تو شد راهزن از راهنما به
دیدم امنا را و رسیدم وزرا را ...