گنجور

 
۱۷۸۱

صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷ - در مرثیه شاه صفی

 

... در بهشت خلق او منع تماشایی نبود

جنت بی پاسبانی بود در هنگام بار

بود با خلق جهان چون صبح صادق خنده رو ...

... کرد آخر از جهان با مرکب چوبین سفر

آن که می شد لشکر عالم بر اسب او سوار

دفتر عمرش مجزا شد ز دست انداز مرگ ...

صائب تبریزی
 
۱۷۸۲

صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۱ - در مدح حضرت سیدالشهداء (ع)

 

... هر کف خاک از زمین کربلا دست دعاست

مردگان با اسب چوبین قطع این ره می کنند

زندگان را طاقت دوری ز درگاهش کجاست ...

صائب تبریزی
 
۱۷۸۳

صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۳ - در مدح شاه عباس دوم

 

... به عهد رایض عدل تو توسن گردون

گذاشت سرکشی از سر چو اسب چوگانی

ز فیض دست گهربارت ای بهار امید ...

صائب تبریزی
 
۱۷۸۴

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۲۶۰

 

... دل چو از کف رفت باز آوردن او مشکل است

اسب سرکش را عنان ز آغاز می باید کشید

صائب تبریزی
 
۱۷۸۵

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۳۵۸

 

... پیاده رو به عدم داشت فوج تاج خروس

بر اسب چوبی صد شاخ یک سوار نبود

در آن مقام که رودش سرود مطرب داشت ...

طغرای مشهدی
 
۱۷۸۶

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » قصاید و مقطعات » شمارهٔ ۴

 

... بر میان چون ترکشی بندد قلمدانی کند

مشق تیراندازی و اسب عراقی تاختن

خان ما بعد از خطاب خانخانانی کند ...

... می گریزد از زنی گر حیز ترسانی کند

در سواری تا نیفتد بر زمین از پشت اسب

قاش زین را با دو دست خود نگهبانی کند ...

طغرای مشهدی
 
۱۷۸۷

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ساقی‌نامه » بخش ۴ - به سیرآهنگی وصف آن عربستان قول

 

... ز صوت حدی ناقه کندرو

کند تیزگامی چو اسب بدو

چو ناقوس را دل به افغان کشید ...

طغرای مشهدی
 
۱۷۸۸

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ساقی‌نامه » بخش ۹ - ساز سفر

 

... گل چنپه ماند به زنبور زرد

درین عرصه اسبم چه جوید خوید

که چون اسب شطرنج کاهی ندید

به هند جگرخوارم افتاد کار ...

طغرای مشهدی
 
۱۷۸۹

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » مثنوی: آوازه شناس گشت خامه - از دولت این سرودنامه

 

... به آهنگش مخالف را نوازند

چو مطرب گوید از اسب عراقی

رود گلگون می از چنگ ساقی ...

طغرای مشهدی
 
۱۷۹۰

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۵۷۸

 

... با عشق ز جسم عنصری دست بدار

زیر آی ز اسب چارجل در مستی

قدسی مشهدی
 
۱۷۹۱

قدسی مشهدی » ساقی‌نامه » بخش ۵

 

... عنان قلم را که دارد نگاه

ز تعریف اسب جهان پادشاه

زهی نرم گاهی که با آن شتاب ...

قدسی مشهدی
 
۱۷۹۲

ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۱۵ - مشورت کردن راجه جسرت برای اولاد با وزیران

 

... چو نرگس زار در فصل بهاران

در آن مدت که ماند اسبش به جولان

بنای شهر نو آمد به پایان

هماندم رای با اسب جهانگرد

به دولت شهر نو را تختگه کرد ...

... به حکم چار بید آتش پرستان

چو اسب جگ را کردند قربان

در آتش سوختند آن اسب موجود

که رسم جگ اسمید این چنین بود ...

ملا مسیح
 
۱۷۹۳

ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۱۹ - پرسیدن رام از بسوامتر حقیقت گنگ که چگونه از آسمان بر زمین آمده و جواب دادن او

 

... به خود و اجب گرفتی جگ اسمید

تمام اسباب جگ کرده مهیا

رها شد باد پای باد پیما ...

... که در رفتن ندیده هیچ دیده

همه شب پاسبان بیدار ناگاه

ربوده دزد دستارش سحرگاه ...

... خجل بی مدعا رفتند در شهر

سگر بی اسب درمانده به شاهی

که بی باد است کشتی در تباهی ...

... سگر با لشکر اولاد خود گفت

که اسب جگ با هر کس که بنهفت

بباید بسته پیش از اسبش آورد

به شمشیرش همی شاید سزا کرد ...

... کزان تدبیر کار ما برآید

اگر آن اسب بر روی زمین است

به اندک سعی تان آید فرادست ...

... جهان گشتند محنت ها کشیدند

نشان اسب گم گشته ندیدند

ضرورت پیلها در دست کردند ...

... ز پیلان هم فرو کندند بس میل

که اسب خویش می جستند نی پیل

فراوان جانور را دل پریشان ...

... کز آنجا چون برد کس باد پا را

چو اسب خویش را در باغ دیدند

چو اسب از بس نشاط از جان جهیدند

که دزد اس ب جگ ماست زاهد ...

... سگر را هیچ ازین قص ه خبر نه

ز اسب جگ و فرزندان اثر نه

ز غم دلتنگ تر شد رای دلتنگ ...

... به گلگشت کپل زاهد رسیده

به باغش یافت اسبی باد رفتار

چو باد نوبهاری در چمن زار ...

... همه تن شد جبین چون سایۀ خویش

رضای او گرفت و اسب بگرفت

دعای او گرفت و اس ب بگرفت ...

... چو پند او به گوش آنسمان شد

نداد آب و گرفت اسب و روان شد

سگر زان مژده شادان گشت و خرسند ...

... سگر را شد ثواب جگ اسمید

گرفت اسب و به کار جگ بپرداخت

قر ان آنجهان صاحبقران ساخت ...

ملا مسیح
 
۱۷۹۴

ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۴۵ - برآمدن سیتا برای گل چیدن و دیدن او آهوی زرین را و فرستادن رام را برای شکار آهوی زرین

 

... طلسمی کرده خود را ساخت آهو

منقش تر ز نفش اسب جادو

به افسون گشت از حالی به حالی ...

... به دیوانم عداوت در میان است

پری را پاسبانی کن که جان است

به هر کار که مشکل پیشت آید ...

ملا مسیح
 
۱۷۹۵

ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۹۷ - جنگ کردن کنب کرن با هنومان و خوردن چندین هزار میمونان را و جنگ کردن میمونان با کنب کرن

 

... مسلح پا نهاده بر ارابه

حصاری بود ارابه به هزار اسب

کشیدندی به صد محنت سوار اس ب ...

ملا مسیح
 
۱۷۹۶

ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۱۱۶ - بنیاد کردن جگ و رها کردن رام اسب جگ اسمید را به اطراف عالم

 

... برون آمد به نذر جگ اسمید

مهیا ساخت بهر جگ اسباب

به آتشخانه رفته تیز چوب آب ...

... شود حاضر به جراران لشکر

که اسب جگ را سر می دهم من

نگهبانش که باشد غیر لچمن ...

... شد آن کشور به جان فرمانبر او

همی شد اسبش از کشور به کشور

بدینسان هفت کشور شد مس خر ...

... کمان زه کرد ترکشها گشادند

ببستند اسب در میدان ستادند

ملا مسیح
 
۱۷۹۷

ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۱۱۷ - جنگ لچمن با لو و کش و خسته شدن لچمن به دست ایشان

 

... به سبقت پیشدستی خواست غازی

ز خود چون در روش اسبان تازی

نهادند از توکل خود بر سر ...

... به میدان خسته افتاده است لچمن

دو طفل زاهد اسب جگ بستند

به یک حمله سپه جمله شکستند ...

ملا مسیح
 
۱۷۹۸

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۹

 

... لوح سوی باطل کنم سرمست از جام الست

افسانها را طی کنم اسب خرد را پی کنم

تجدید عهد وی کنم سرمست از جام الست ...

فیض کاشانی
 
۱۷۹۹

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۱

 

... بهل این قوم بی حقیقت را

اسب همت ز مهرشان در تاز

آتش پر شرند و پر ز شرر ...

فیض کاشانی
 
۱۸۰۰

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۲

 

... بگذشته ام از هرچه هست مست جمال ساقیم

آفاق را طی کرده ام اسب خرد پی کرده ام

منزل در آن حی کرده ام مست جمال ساقیم ...

فیض کاشانی
 
 
۱
۸۸
۸۹
۹۰
۹۱
۹۲
۱۱۷