گنجور

 
۱۴۰۱

غزالی » کیمیای سعادت » ارکان معاملت مسلمانی » رکن اول - در عبادات » بخش ۱۴ - فصل دیگر(در استنجا)

 

باید که سه کلوخ یا سه سنگ راست کرده باشد پیش از قضای حاجت چون فارغ شود به دست چپ بگیرد و بر جایی نهد که پلید نباشد آنگاه می راند تا به موضع نجاست و آنجا می گرداند و نجاست می رباید چنان که فراتر نبرد نجاست را این چنین سه سنگ به کار دارد و اگر پاک نشود دو دیگر به کار دارد تا طاق بود آنگاه سنگی بزرگتر به دست راست بگیرد و قضیب به دست چپ بگیرد و بر آن سنگ فراز آورد سه بار یا به دیواری فراز آورد به سه جای و دست چپ جنباند نه دست راست و اگربدین قناعت کند کفایت کند لیکن اولیتر آن بود که جمع کند میان آب و سنگ و چون آب به کار خواهد داشت از این جای برخیزد و جای دیگر شود که آب بر وی نبشنجد و به دست راست آب می ریزد و به دست چپ می مالد به کف دست چنان که بداند که هیچ اثر نماند چون دانست که آب بسیار نریزد و نیرو نکند تا آب به باطن رسد ولیکن به وقت استنجا خویشتن سست فروگذارد و هرچه بدین مقدار آب به وی نرسد آن از باطن است و آنرا حکم نجاست نیست تا وسوسه را به خود راه ندهد و همچنین در استبرا سه بار دست به زیر قضیب فرو آورد و سه بار بیفشاند و سه گام فرا رود و سه بار تنحنح کند و بسیش از این خویشتن را رنجه ندارد که وسواس به وی راه یابد اگر این کرده باشد و هر زمان می پندارد که از استنجا تری پدید آمد آب بر ازار پای ریزد تا گوید از آن است و رسول ص بدین فرموده است برای وسواس را

و چون از استنجا فارغ شود دست به دیوار درمالد یا بر زمین آنگاه بشوید تا هیچ به وی نماند و بگوید در وقت استنجا اللهم طهر قلبی من النفاق- حصن فرجی من الفواحش

غزالی
 
۱۴۰۲

غزالی » کیمیای سعادت » ارکان معاملت مسلمانی » رکن اول - در عبادات » بخش ۱۵ - کیفیت وضو

 

... و به هیچ وقت که حدث کند از وضو دست بندارد که رسول ص چنین کردی و به هر وقت که وضو کند مسواک بکند و اگر وضو نکند و داند که در دهان تغییر پدید آمده است به سبب آن که خفته بوده باشد یا بسیار دهان بر هم نهاده باشد یا چیزی بوی دار خورده باشد مسواک سنت باشد

پس چون فارغ شد بر بالایی نشیند روی به قبله و بگوید بسم الله الرحمن الرحیم اعوذ بک من همزات الشیاطین و اعوذبک رب ان یحضرون و سه بار هر دو دست بشوید و بگوید اللهم انی اسالک الیمن و البرکه و اعوذبک من الشوم و الهلکه و نیت استباحت نماز کند یا نیت رفع حدث کند و نگاه دارد تا به وقت روی شستن آنگاه آب در دهن کند سه بار و آب به کام افکند مگر که روزه دارد و بگوید اللهم ارحنی رایحه الجنه و انت عنی راض پس سه بار روی بشوید و بگوید اللهم اعنی علی ذکرک و شکرک و تلاوه کتابک آنگاه سه بار آب در بینی کند و بدمد و بگوید اللهم بیض وجهی بنورک یوم تبیض وجوه اولیایک و هر موی که بر روی است آب به اصل آن رساند مگر موی محاسنی که بسیار باشد و کثیف بود آب به روی محاسن فرو گذارد و انگشت در میان موی کند و تخلیل این باشد و هر چه از جانب روی است از سر گوش تا گوشه پیشانی در حد روی باشد و انگشت به گوشه چشم فراز کند تا آنچه در درون گوشه چشم بود از اثر کحل و غیر آن بیرون آید پس سه بار دست راست بشوید تا میان بازو و هرچند زیر بازو نزدیکتر اولیتر و بگوید اللهم اعطنی کتابی بیمینی و حاسبنی حسابا یسیرا آنگاه دست چپ همچنین بشوید و انگشتری بجنباند تا آب به زیر وی در شود و بگوید اللهم انی اعوذ بک ان تعطینی کتابی بشمالی او من وراء ظهری پس هر دو دست تر کند و سر انگشتان به هم باز نهد و می برد تا به قفا و آنگاه به جای خویش آورد تا هر دو روی مو تر شود و این یکبار بود سه بار چنین کند چنان که همه سر مسح کند هر باری و بگوید اللهم غشنی برحمتک و انزل علی من برکاتک و اظلنی تحت عرشک یوم لاظل الا ظلک پس هر دو گوش سه بار مسح کند و انگشت در سوراخ گوش کند و ابهام به پشت گوش فراز آورد و بگوید اللهم اجعلنی من الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه پس گردن جمله مسح کند و بگوید اللهم فک رقبتی من النار و اعوذ بک من السلاسل و الاغلال پس پای راست بشوید سه بار تا میان ساق و میان انگشتان تخلیل کند به انگشت کهین دست چپ از زیر انگشتان و ابتدا به کهین انگشت پای راست کند و ختم به کهین پای چپ و بگوید اللهم ثبت قدمی علی الصراط یوم تزل اقدام المنافقین چون فارغ شود بگوید اشهد ان لا اله الاالله وحده لا شریک له و اشهد ان محمد عبده و رسوله اللهم اجعلنی من التوابین واجعلنی من المتطهرین و اجعلنی من عبادک الصالحین

و باید که معنی این دعاها معلوم کند کسی که تازی نداند تا بداند که چه می گوید و در خبر است که هر که طهارت کند و ذکر خدای تعالی می کند جمله اندامهای وی پاک شود از همه گناهان و خطاها که به روی رفته باشد و چون ذکر نبود جز آنجا که آب به وی رسیده باشد پاک نشود و باید که هر نمازی طهارت تازه کند اگرچه حدث نکرده باشد چه در خبر است هرکه طهارت تازه کند حق تعالی ایمان وی تازه کند و چون طهارت تمام بکند باید که بداند که این نظاره گاه خلق است که پاک کرد و نظاره گاه حق تعالی دل است چون وی را به توبه از اخلاق ناپسندیده پاک نکند مثل وی چون مثل کسی بود که پادشاهی را مهمان خواهد کردن در سرایی بیرونی پاک کند و پیشگاه سرای که نشستگاه پادشاه خواهد بود پلید بگذارد

غزالی
 
۱۴۰۳

غزالی » کیمیای سعادت » ارکان معاملت مسلمانی » رکن اول - در عبادات » بخش ۱۶ - فصل(در وضو شش چیز کراهیت است)

 

بدان که در وضو شش چیز کراهیت است سخن گفتن و دست بر روی زدن و دست برفشاندن و از آبی که آفتاب گرم کرده باشد طهارت کردن و آب بسیار ریختن و بر سه بار زیادت کردن اما روی خشک کردن بدان نیت تا گرد ننشیند یا دست بداشتن تا اثر عبادت بیشتر بماند هر دو نقل کرده اند و هر دو رخصت است و چون نیت این باشد هر دو فضیلت است و از خنور سفالین طهارت کردن اولیتر و به تواضع نزدیکتر از آفتابه و طاس

کیفیت غسل

هر که صحبت کند یا منی از وی جدا شود در خواب یا در بیداری غسل بر وی واجب شود و فریضه وی آن است که همه تن بشوید و آب به اصل مویها رساند و نیت رفع جنابت کند و اما سنت آن است که اول بسم الله بگوید و سه بار دست بشوید و هرجا که از تن وی نجس بود پاک بشود و آنگاه وضو چنان که گفتیم با همه سنتها بکند و پای شستن تاخیر کند تا از غسل فارغ شود پس آب سه بار بر جانب راست ریزد و سه بار بر جانب چپ و سه بار بر سر و هر جا که دست به وی رسد بمالد و جایها که بر هم نشسته باشد جهد کند تا آب به وی رسد که این فریضه باشد و دست از عورت نگاه دارد

کیفیت تیمم

بدان که هر کس که آب نیابد یا آن مقدار بیش ندارد که وی با رفیقان بخورد یا بر راه دده ای باشد یا کسی از وی بیم بود یا آب ملک دیگری بود و به وی نفروشد الا به زیادت قیمت وی یا جراحتی دارد یا بیماری دارد که اگر آب برسد هلاک شود یا بیم درازگشتن بیماری بود باید که صبر کند تا وقت نماز درآید آنگاه جایی که خاک پاک باشد طلب کند پس دو دست بر وی زند چنان که گرد برخیزد و انگشتان به هم بازنهد و نیت استباحت نماز کند و جمله روی به دو دست مسح کند و تکلف آن نکند که خاک به میان مویها رسد پس انگشتری بیرون کند پس دیگر باره دو دست بر خاک زند پس انگشتها از یکدیگر گشاده دارد پس پشت انگشتها راست بر شکم انگشتهای چپ نهد

پس انگشتهای چپ بر پشت ساعد راست براند پس کف چپ بر روی ساعد راست براند پس ابهام چپ بر پشت ابهام راست براند پس دست راست بر دست چپ هم چنین براند پس کف هر دو دست به هم در مالد پس انگشتها به میان یکدیگر درگذارد و بمالد چون چنین کند به یک ضربت کفایت افتد اگر این نتواند روا باشد که زیادت کند چنان که غبار به جمله دست برسد تا به آرنج چون بدین تیمم یک فریضه بگزارد چندانکه خواهد سنت می کند اما اگر فریضه دیگر خواهد کرد تیمم به سر شود

غزالی
 
۱۴۰۴

غزالی » کیمیای سعادت » ارکان معاملت مسلمانی » رکن اول - در عبادات » بخش ۱۸ - فصل(واجبها و سنتهای گرمابه)

 

... و اما سنتها که نیت کند که سنت پاکی به جای آرد تا به وقت نماز آراسته باشد نه برای چشم خلق را و سیم گرمابه بان از نخست بدهد تا او را دل خوش بود به آب ریختن وی و بداند که چه به وی می دهد پس پای چپ در پیش نهد که در شود و بگوید بسم الله الرحمن الحیم اعوذ بالله من الرجس النجس الخبیث المخبث من الشیطان الرجیم چه گرمابه جای شیطان است پس جهد کند که گرمابه خالی کنند برای وی یا وقتی شود که خالی تر باشد پس زود در خانه گرم شود تا بیشتر عرق کند و چون در شود دست بشوید در وقت و آب بسیار نریزد چندان ریزد که اگر گرمابه بان ببیند کراهیتش نیاید و چون در شود سلام نکند و اگر دست فراگیرد باکی نبود و اگر کسی سلام کند جواب دهد که عافاک الله و سخن بسیار نگوید و اگرقرآن خواند آواز برندارد و اگر شیطان استعاذت کند به آواز روا بود و وقت نماز شام و فرو شدن آفتاب و میان نماز شام و نماز خفتن به گرمابه نرود که این وقت انتشار شیطان باشد و چون در خانه گرم شود از آتش دوزخ یاد کند و یک ساعت زیادتر بنشیند تا بداند که در زندان دوزخ چون خواهد بود بلکه عاقل آن بود که در هرچه نگاه کند از آخرت یاد کند تا اگر تاریکی بیند از ظلمت گور یاد آورد و اگر ماری بیند از مارهای دوزخ یاد کند و اگر صورتی زشت بیند از منکر و نکیر و زبانیه و اگر آوازی هولناک شنید از نفخه یاد آورد و اگر رد و قبولی بیند از رد و قبول روز قیامت یاد کند سنتهای شرعی این است

اما از جهت طب گفته اند هر ماهی یک بار آهک به کار داشتن سودمند بود و چون بیرون آید آب سرد بر پای ریزد از نقرس ایمن شود و درد سر نخیزد و آب سرد بر سر نریزد و چون از گرمابه بیرون آید به تابستان و بخسبد به جای شربتی کار کند

غزالی
 
۱۴۰۵

غزالی » کیمیای سعادت » ارکان معاملت مسلمانی » رکن اول - در عبادات » بخش ۱۹ - فصل(نوع دوم طهارت از فضلات تن)

 

... دوم سبلت با لب راست کردن سنت است و فرو گذاشتن نهی است

سوم موی زیر دست در چهل روز یک بار کندن سنت است و چون در ابتدا عادت کند آسان باشد اگر عادت نکرده باشد ستردن اولیتر تا خویشتن را تعذیب نکرده باشند

چهارم موی عانه است و ازالت آن به آهک یا به ستردن سنت است و باید که از چهل روز تاخیر نکند ...

غزالی
 
۱۴۰۶

غزالی » کیمیای سعادت » ارکان معاملت مسلمانی » رکن اول - در عبادات » بخش ۲۱ - اصل چهارم(در نماز است)

 

بدان که نماز ستون دین مسلمانی است و بنیاد دین است و پیشرو همه عبادتهاست و هرکه این پنج نماز فریضه به شرط خویش و به وقت به جای آورد عهدی است وی را با حق تعالی که در امان و حمایت آن باشد چون از کبایر دست بازداشت هر گناه دیگر که به روی رود این نماز کفارت آن باشد

رسول صگفت مثل این پنج نماز همچون مثل آب روشن است که بر در سرای کسی می رود و هر روز پنج بار خویشتن بدان آب بشوید ممکن شود که بر وی هیچ شوخ بماند گفتند نه یا رسول الله گفت این پنج نماز گناه را همچنان ببرد که آب شوخ را و رسول ص گفت که نماز ستون دین است هر که از نماز دست بداشت دین خود را ویران کرد پرسیدند از وی که از کارها چه فاضلتر است گفت نماز به وقت خویش به پای داشتن و گفت کلید بهشت نماز است و گفت حق تعالی بر بندگان خود هیچ چیز فریضه نگردانید پس از توحید دوست تر نزدیک وی از نماز و اگر چیزی دوست تر از این داشتی فرشتگان خود را بدان مشغول گردانیدی و ایشان همه در نماز باشند گروهی در رکوع گروهی در سجود گروهی بر پای گروهی نشسته و گفت هرکه نماز به عمد بماند کافرگشت یعنی نزدیک شد بدان که اصل ایمان وی به خلل شود چنان که گویند هر که را در بادیه آب ضایع شد هلاک شد یعنی نزدیک رسید به هلاکت و در خطر افتادو گفت اول چیزی که شمار کنند روز قیامت نماز بود اگر تمام بود و به شرط باشد بپذیرند و دیگر عملها به تبعیت وی چنان که باشد بپذیرند و اگر ناقص بود بر روی وی باز زنند با همه اعمال دیگرش و گفت هرکه طهارتی نیکو کند و نمازی به وقت خویش بگذارد و رکوع و سجود نیکو به جای آرد به دل خاشع و متواضع باشد نماز وی می رود تا به عرش سپید و روشن و می گوید خدای تعالی تو را نگاه دارد چنان که تو مرا نگاه داشتی و هر که نماز به وقت کند و طهارت نیکو نکند و رکوع و سجود و خضوع و خشوع تمام به جای نیارد آن نماز تا به آسمان می رود سیاه و تاریک و می گوید خدای تعالی تو را ضایع کناد چنان که مرا ضایع کردی تا آنگه که حق تعالی خواهد نماز وی چون جامه خلق در هم بپیچند و بر روی وی باز زنند و نیز گفت رسول ص بدترین دزدان آن است که از نماز دزدد

کیفیت ظاهر نماز ...

... و چون راست ایستاد قل اعوذ برب الناس برخواند و بر اندیشه آن شیطان را از خود دور کند و آنگاه اگر ممکن است که کسی به وی اقتدا خواهد کرد بانگ نماز بگوید و اگر نه بر اقامت اقتصار کند و نیت در دل حاضر کند و به دل بگوید که ادا کنم فریضه نماز پیشین مثلا خدای را عزوجل و چون معانی این لفظها در دل وی حاضر شد دست بردارد تا به نزدیکی گوش چنان که سر انگشتان برابر گوش بود و سر ابهام برابر نرمی گوش بود و کف دست برابر کتف بود و چون بدین جایگاه قرار گرفت بگوید الله اکبر و آنگاه دستها بر زیر سینه نهد و دست راست بر زیر چپ نهاد و انگشت شهادت و میانگین از راست به پشت ساعد چپ فرو گذارد و دیگر انگشتان بر ساعد چپ حلقه کند و دست فرو نگذارد آنگاه باز سینه برد بلکه هم در فرو آوردن به سینه برد که درست تر این است و در میان این دست نیفشاند و بیش بیرون نیارد و به جوانب بیرون نبرد

و در تکبیر مبالغت نکند چنان که واوی پس از الله پدید آید یا الفی از پس بای اکبر تا چنان شود که گویی اکبار می گوید این همه کارها موسوسان و جاهلان باشد بل چنان که بیرون نماز این کلمه بگوید بی تکلف و مبالغه در نماز همچنان گوید

و چون دست بر هم نهاد بگوید الله اکبر کبیرا والحمدلله کثیرا و سبحان الله بکره و اصیلا آنگاه وجهت وجهی برخواند و پس از آن بگوید سبحانک اللهم و بحمدک و تبارک اسمک و تعالی جدک و لااله غیرک تا میان همه مذهبها و همه روایتها جمع کرده باشد پس اعوذ بالله من الشیطان الرجیم ان الله هو السمیع العلیم بگوید و بسم الله الرحمن الرحیم بگوید پس الحمد برخواند و مد و تشدیدها به جای آرد و در حروف مبالغت نکند چنان که بشولیده شود و فرق میاد ضاد و ظا به جای آرد و اگر نتواند روا باشد و چون فارغ شود آمین بگوید نه پیوسته به آخر سورت اندک مایه گسسته آنگاه سوره دیگر برخواند یا آنچه خواهد از قرآن

و دو رکعت پیشین از نماز بامدادین و نماز شام و نماز خفتن به آواز بلند کند مگر که مأموم بود

رکوع

پس تکبیر رکوع کند چنان که به آخر سوره پیوسته نباشد و دست بردارد و در این تکبیر چنان که در ابتدا و تکبیر می کند تا آنگه که به حد رکوع رسد و کف هر دو دست بر زانو نهد و انگشت در راستی قبله فرو گذارد از هم گشاده و زانو بدو درنیاورد بلکه راست دارد و پشت و سر راست می دارد چون تخته و چنان که صورت وی چون لا می شود و دو بازو از دو پهلو دور دارد و بازو به پهلو باز ننهد چون چنین بایستاد سه بار بگوید سبحان الله ربی العظیم و بحمده

و اگر امام نباشد هفت بار یا ده بار بگوید نیکوتر باشد آنگاه از رکوع برآید و راست بایستد و دست بردارد و بگوید سمع الله لمن حمده و آرام گیرد و بر پای و بگوید ربنالک الحمد ملا السموات و ملاالارض و ملاما شنن من شیی بعد

و در رکعت دوم فریضه نماز بامداد قنوت برخواند

سجود

پس تکبیر کند و به سجود شود چنان که آنچه بر زمین نزدیک تر است بیشتر به زمین نهد اول زانو آنگاه دست و آنگاه پیشانی و بینی و دو دست در برابر گوش بر زمین نهد انگشتها بازنهاده و دو ساعد بر زمین بگستراند و میان بازو و پهلو ومیان شکم و ران گشاده دارد پس سه بار سبحان ربی الاعلی و بحمده بگوید و اگر امام نباشد زیادت کند اولیتر پس تکبیر کند و از سجود برآید و بر پای چپ نشیند و دو دست بر دو ران نهد و بگوید رب اغفرلی و ارحمنی و ارزقنی و اهدنی و اجرنی و عفنی واعف عنی و آنگاه دیگر سجود هم چنین بکند پس از سجود باز نشیند نشستی سبک و تکبیر کند آنگاه بر پای خیزد و دیگر رکعت چون اول گزارد و اعوذ پیش از الحمد بگوید

تشهد ...

غزالی
 
۱۴۰۷

غزالی » کیمیای سعادت » ارکان معاملت مسلمانی » رکن اول - در عبادات » بخش ۲۷ - پیدا کردن سنت جماعت

 

رسول ص گفت یک نماز به جماعت چون بیست و هفت است تنها و گفت هرکه نماز خفتن به جماعت کند چنان بود که یک نیمه شب احیاء کرده بود و هرکه نماز بامداد به جماعت کند چنان بود که جمله شب احیاکرده باشد و فرمود که هرکه چهل روز نماز به جماعت کند بر دوام که تکبیر اولش فوت نشود دو برایت نویسند وی را یکی از دوزخ و یکی از نفاق و از این سبب بود که هرکه را از سلف تکبیر اول فوت شدی سه روز خود را تعزیت می کردی و اگر جماعت فوت شدی هفت روز و سعید بن المسیب می گوید بیست سال است تا بانگ نماز نشنیدم الا از پیش به مسجد آمده بودم

و بسیاری از علما گفته اند کسی را که عذری نباشد و نماز تنها کند درست نبود پس جماعت مهم باید داشت و آداب امامت و اقتدا نگاه باید داشت اول آن است که امامی نکند الا به دلخوشی قوم چون وی را کاره باشند حذر کند و چون از وی خواهند بی عذری دفع نکند که فضل امامی بزرگ است و از موذنی بیش است و باید که در طهارت جامه احتیاط کند و برای انتظار جماعت تاخیر نکند که فضیلت اول وقت از آن بیش باشد و صحابه چون دو تن حاضر شدندی انتظار سیم نکردندی و بر جنازه چون حاضر شدندی انتظار نکردندی و رسول ص یکروز دیرتر آمد انتظار وی نکردندی و عبدالرحمن بن عوف در پیش شد چون رسول ص در رسید یک رکعت فوت شده بود چون نماز تمام کرد ایشان بپرسیدند از آن رسول ص گفت نیکو کردید هر باری همچنین کنید

و باید که امامی برای حق تعالی کند با اخلاص و هیچ مزد نستاند و تا صف راست نشود تکبیر نکند و در تکبیرات آواز برداردو نیت امامی کند تا ثواب یابد و اگر نکند جماعت درست نبود و ثواب جماعت نبود

و قرایت در نماز جهری به آواز خواند و سه نکته به جای آرد یکی چون تکبیر کند وجهت می خواند و ماموران به فاتحه خواندن مشغول شوند دوم چون فاتحه برخواند سوره تاخیر کند چنان که کسی فاتحه نخوانده بود یا تمام نکرده بود تمام کند سوم چون سورت برخواند چندان آرام گیرد که تکبیر از آخر سوره گسسته شود و مامون جز فاتحه هیچ چیز نخواند سپس امام مگر دور بایستد و آواز امام نشنود

و رکوع و سجده سبک کند و سه بار بیش تسبیح نکند و انس گوید که هیچکس سبک نمازتر و تمام نمازتر از رسول ص نبود و سبب آن است که از جماعتیان کس باشد که ضعیف بود یا شغلی دارد و باید که ماموم سپس امام رود نه با وی تا پیشانی امام بر زمین نرسد وی به سجود نشود و تا امام به حد رکوع نرسد وی قصد رکوع نکند که متابعت این بود اما اگر به عمد در پیش شود نماز باطل گردد

و چون سلام باز دهد چندان بیش ننشیند که گوید اللهم انت السلام و منک السلام تبارکت ربنا یا ذالجلال و الاکرام آنگاه سبک برخیزد و روی به قوم کند و دعا گوید و قوم پیش از این بازنگردند که مکروه است

غزالی
 
۱۴۰۸

غزالی » کیمیای سعادت » ارکان معاملت مسلمانی » رکن اول - در عبادات » بخش ۲۸ - پیدا کردن نماز آدینه و فضیلت آن

 

... شرط ششم دو خطبه است پیش از نماز و هر دو فریضه است و نشستن میان دو خطبه فریضه است و برای پای بودن در خطبه فریضه است و در خطبه اول چهار چیز فریضه است تمحید و الحمدلله کفایت بود و صلوات دادن بر رسول ص و وصیت به تقوی اصیکم بتقوی الله کفایت بود و یک آیت از قرآن و در خطبه دوم همین فرضیه است لیکن به دل آیت از قرآن دعا فریضه است

و بدان که این نماز بر کودکان و زنان و بندگان و مسافران واجب نیست و روا باشد دست بازداشتن به عذر گل و باران و بیمارداری چون بیمار را دارنده ای دیگر نبود لیکن اولیتر آن بود که نماز پیشین پس از آن کنند که مردم از جمعه فارغ شوند

آداب جمعه ...

... ادب اول آن که روز پنجشنبه جمعه را استقبال کند به دل و به ساختن کار چون جامه سپید راست کردن و شغلی که باشد از پیش برگرفتن تا بامداد پگاه به نماز تواند شدن و نماز دیگر روز پنجشنبه خالی نشستن و به تسبیح و استغفار مشغول بودن که فضل این ساعت عظیم است و در مقابله آن ساعت عزیز است که در روز آدینه است و گفته اند که در این شب با اهل صحبت کردن سنت است تا آن نیز تقاضای غسل باشد هر دو را روز آدینه

ادب دوم آن است که بامداد به غسل مشغول شود اگر زود به مسجد خواهد شد و اگر نه تاخیر اولیتر و رسول ص به غسل جمعه فرموده است فرمانها موکد تا گروهی از علما پنداشته اند که این غسل فریضه است و اهل مدینه کسی را که سخن درشت خواستندی گفت گفتندی تو بتری از کسی که روز آدینه غسل نکند و اگر کسی در این روز جنب باشد چون غسل جنابت بکند اولیتر آن بود که بر نیت غسل جمعه دیگرباره آب بر خویشتن ریزد پس اگر به یک غسل هر دو نیت کند کفایت بود و فضل غسل جمعه نیز حاصل شود

ادب سوم آن است که آراسته و پاکیزه و نیکو هیات به مسجد آید و پاکیزگی بدان بود که موی سر به دو ناخن باز کند و موی لب راست کند و اگر نخست به گرمابه شده بود و این به جای آورده کفایت بود و آراستگی بدان بود که جامه سپید پوشد که خدای تعالی از جامه ها جامه سپید دوستتر دارد و بوی خوش به کار دارد بر نیت تعظیم مسجد و نماز تا از وی بوی خوش نیاید که کسی رنجور شود یا در غیبت افتد

ادب چهارم پگاه رفتن است به جامع که فضل این بزرگ است و در روزگار اول به وقت صبح به چراغ شدندی و راهها از زحمت چنان بودی که دشوار توانستندی و ابن مسعود یک بار به مسجد شد سه تن پیش از وی آمده بودند با خویشتن عتاب می کرد و می گفت تو در درجه چهارم باشی کار تو چون بود و چنین گفتندی که اول بدعت که در اسلام پدید آمد این بود که این سنت را دست بداشتند و چون جهودان و ترسایان روز شنبه و یکشنبه پگاه به کلیسا و کنشت شوند و گفت مسلمانان روز آدینه که روز ایشان باشد تقصیر کنند چگونه باشد و رسول ص گفت هرکه در ساعت اول از این روز به جامع شود چنان باشد که شتری قربان کرده باشد و اگر دوم ساعت رود گاوی قربان کرده باشد و در ساعت سوم گوسفندی و در چهارم ماکیانی و در پنجم خایه مرغی و چون خطیب بر منبر آید فریشتگانی که این فرمان می نویسند صحایف درنوردند و به سماع خطبه مشغول شوند و هرکه درین وقت آید جز فضل نماز چیزی دیگر نیابد

ادب پنجم آن که پای بر گردن مردمان ننهد اگر دیر آمده باشد که در خبر است که هرکه چنین کند روز قیامت از وی پلی سازند که مردمان بر وی می روند و رسول ص یکی را دید که چنین می کرد چون نماز بکرد گفت چرا تو جمعه نکردی گفت یا رسول الله با تو به هم بودم گفت نی چون دیدم تو را که پای بر گردن مردمان می نهادی یعنی کسی که چنین کند چنان بود که نماز نکرده باشد اما اگر صف اول خالی باشد روا بود که قصد کند به صف اول که تقصیر ایشان کردند که آن صف بگذاشتند ...

... ادب هشتم آن که چون خطیب بیرون آید نیز سخن نگوید و به جواب موذن مشغول شود آنگاه به ماع خطبه و اگر کسی سخن گوید وی را به اشارت خاموش کند نه به زبان که رسول ص گفت هر که دیگری را گوید در وقت خطبه که خاموش باشد یا گوش دار بیهوده ای گفت و هر که در این وقت بیهوده ای گفت وی را جمعه نیست و اگر دور باشد و خطبه نمی شنود هم باید که خاموش باشد و جایی که سخن گویند ننشیند و در این وقت هیچ نماز نکند مگر تحیت مسجد

ادب نهم آن که چون نماز کند هفت بار الحمد برخواند و هفت بار قل هوالله و معوذتین که در اثر است که این از جمعه حرزی باشد وی را از شیطان و بگوید اللهم یا غنی یا حمید یا مبدی یا معید یا رحیم یا ودود اغننی بحلالک عن حرامک و بفضلک عمن سواک که گویند هرکه بدین دعا مداومت کند از جایی که نیندیشد روزی وی پدید آید و از خلق بی نیاز گردد و پس از این شش رکعت نماز کند سنت که این مقدار از رسول ص حکایت کرده اند

ادب دهم آن که در مسجد می باشد تا نماز دیگر بکند و اگر تا نماز شام بایستد فاضلتر و گویند که این به جای حجی و عمره ای بایستد در ثواب و اگر نتواند و به خانه شود باید که ذکر حق تعالی غافل نگردد تا آن ساعت عزیز که در جمله روز آدینه است وی را در غفلت نیابد که از فضل آن محروم ماند

غزالی
 
۱۴۰۹

غزالی » کیمیای سعادت » ارکان معاملت مسلمانی » رکن اول - در عبادات » بخش ۲۹ - آداب روز آدینه

 

... دوم آن که در این روز ساعتی است عزیز و شریف که در خبر است که هرکه در این ساعت حاجتی خواهد روا شود و خلاف است که این ساعت کدام است وقت برآمدن آفتاب است یا وقت زوال یا وقت غروب یا وقت بانگ نماز یا وقت برمنبر شدن خطیب یا وقت در نماز ایستادن یا وقت نماز دیگر و درست آن است که این وقت معلوم نیست و مبهم است همچون شب قدر پس باید که همه روز مراقب این باشد و در هیچ وقت از ذکر و عبادت خالی نباشد

سوم آن که در این روز صلوات بسیار دهد بر مصطفی ص که رسول گفت هرکه در این روز بر من هشتاد بار صلوات دهد گناه هشتاد ساله وی بیامرزند پرسیدند که یا رسول الله بر تو صلوات چگونه دهیم گفت بگویید اللهم صل علی محمد و ال محمد صلوه تکون لک رضاء و لحقه اداء وعطه الوسیله و المقام المحمود الذی وعدته اجزه عنا ما هو اهله و اجزه افضل ما جازیت نبیا عن امته و صل علی جمیع اخوانه مم النبیین و الصالحین یا ارحم الراحمین چنین گویند که هرکه در هفت آدینه این هفت بار بگوید شفاعت رسول ص بیابد لامحاله و اگر اللهم صلی علی محمد و ال محمد بیش نگوید کفایت بود

چهارم آن که در این روز قرآن بیشتر خواند و سوره الکهف برخواند که در فضل آن اخبار بسیار آمده است و عبادان سلف عادت داشته اند هزار بار قل هو الله احمد خواندن و هزار بار صلوات دادن و هزار بار سبحان الله و الحمدلله و لا اله الاالله و الله اکبر گفتن

پنجم آن که نماز بیشتر کند در این روز و در خبر است که هرکه در جامع شود و در وقت چهار رکعت نماز کند و در هر رکعتی فاتحه یک بار و پنجاه بار قل هوالله احد برخواند از این جهان بیرون نشود تا جایگاه وی از بهشت به وی نمایند یا به دیگری که وی را خبر دهد و مستحب است در این روز چهار رکعت نماز به چهار سوره الانعام و الکهف و طه و یس اگر نتواند یس و سوره سجده و سوره لقمن و سوره الدخان و سوره الملک و ابن عباس نماز تسبیح به جای نماندی هرگز روز آدینه و این نماز معروف و اولیتر آن است که تا وقت زوال نماز می کند و پس از نماز تا نماز دیگر به مجلس علم شود پس از آن تا شبانگاه به تسبیح و استغفار مشغول شود

ششم آن که این روز از صدقه خالی نگذارد اگر هم پاره نان باشد که فضل صدقه در این روز زیادت باشد و هر سایلی که به وقت خطبه چیزی خواهد وی را زجر کنند و کراهت باشد وی را چیزی دادن ...

غزالی
 
۱۴۱۰

غزالی » کیمیای سعادت » ارکان معاملت مسلمانی » رکن اول - در عبادات » بخش ۳۹ - آداب و دقایق زکوه دادن

 

... وظیفه پنجم آن که صدقه حبط نگرداند به منت و وحشت قال الله تعالی لا تبطلوا صدقاتکم بالمن والاذی و معنی اذی آزردن درویش بود بدانکه روی ترش کند و پیشانی فراهم کند و سخن به عنف گوید و او را به سبب درویشی و سوال خوار دارد و به چشم حقارت بدو نگرد و این از انواع جهل و حماقت خیزد

یکی آن که دشوار بود بدو مال از دست بدادن و بدین سبب دلتنگ شود و سخن به زجر گوید و هرکه بدو دشوار بود که درمی بدهد و هزار بار ستاند جز جاهل نبود و او بدین زکوه فردوس اعلی و رضای باری تعالی خواهد کرد و خود را از دوزخ برهاند چرا بر او دشوار بود اگر بدین ایمان دارد

و دیگر حماقت آن که می پندارد که او را بر درویش شرف است به توانگری خود نداند که کسی که به پانصد سال پیش از او در بهشت خواهد رفت اوست و درجه او بزرگتر و نزدیک خدای تعالی شرف و فخر درویش راست نه توانگر را و نشان شرف او در این جهان آن است که توانگر را به رنج و مشغله دنیا و زر وبال آن مشغول بکرده است و نصیب وی از آن همه قدر حاجت بیش نیست بر او واجب کرده است که قدر حاجت به درویش می رساند پس به حقیقت توانگر سخره درویش است در این جهان و در آن جهان به پانصد سال پیش از او به بهشت خواهد رفت

وظیفه ششم آن که منت ننهد و اصل منت از جهل است و آن صفت دل است و آن است که پندارد که با درویش نیکویی کرد و نعمتی بدو داد درویش زیر دست او شد چون چنین پندارد نشان آن بود که چشم دارد که درویش او را خدمت زیادت کند و در کارهای وی بایستد و سلام ابتدا کند و در جمله حرمتی زیادت چشم دارد و اگر در حق وی تقصیری کند تعجب بیش از آن کند که پیش کردی و باشد که بازگوید که من با وی چنین نیکویی کردم و این هم از جهل بود بلکه حقیقت آن است که درویش با او نیکویی کرد که صدقه از او قبول کند و او را از آتش دوزخ برهانید و دل او را از نجاست بخل طهارت داد و اگر حجامی او را رایگان حجامت کند منت دارد چه آن خود سبب هلاک او خواست بود بخل نیز در باطن او و مال زکوه در دست او سبب هلاک پلیدی اوست چون به سبب درویش او را طهارت حاصل شد و نجات یافت باید که از او منت دارد

دیگر آن که رسول ص می گوید صدقه اول در دست باری افتد پس در دست درویشی پس چون حق زکوه به خدای می دهد و درویش نایب خدای است در قبض حق وی باید که از درویش منت دارد نه منت بر درویش نهد

و چون در آن سه سر از اسرار زکوه بیندیشد بداند که منت نهادن از جهل بود و برای حذر کردن از منت سلف مبالغت کرده اند و بر پای ایستاده اند پیش درویش و به تواضعی تمام پیش او نهاده اند آنگاه سوال کرده اند که از من قبول کن و گروهی دست فرا پیش داشته اند تا درویش برگیرد و دست درویش بر زبر باشد که الید العلیا خیر من یدالسفلی کسی را سزد که منت برنهد ...

غزالی
 
۱۴۱۱

غزالی » کیمیای سعادت » ارکان معاملت مسلمانی » رکن اول - در عبادات » بخش ۴۱ - آداب ستاننده زکوه

 

ستاننده صدقه باید که پنج وظیفه نگاه دارد

وظیفه اول آن که بداند که حق تعالی چون بندگان خود را محتاج آفرید به مال بدان سبب مال بسیار در دست بندگان نهاد لیکن گروهی که در حق ایشان زیادت عنایتی بود ایشان را از مشغله و وبال دنیا صیانت کرد و بار و رنج کسب و حفظ دنیا بر توانگران هاد و ایشان را فرمود که قدر حاجت به بندگانی که عزیزتر می رسانند تا آن عزیزان از بار دنیا رسته باشند و یک همت و یک اندیشه باشند در طاعت حق تعالی و چون به سبب حاجتی پراکنده همت شوند قدر حاجت از دست توانگران بدیشان می رسد تا به برکت دعا و همت ایشان کفارتی بود توانگران را پس درویش آنچه بستاند باید که بر آن نیت ستاند که به کفایت خود صرف کند تا فراغت طاعت بیابد و قدر این نعمت بداند که توانگر را سخره وی کرده اند تا به وی به عبادت پردازد و این چنان بود که ملوک دنیا غلامان خاص خود را که نخواهند که هیچ از خدمت غایب باشند نگذارند که به کسب دنیا مشغول شوند

لیکن روستاییان را و بازاریان را که خدمت خاص را نشایند سخره ایشان کنند و از ایشان خراج و ضزیبه می ستانند و در جامگی غلامان می کنند و چنان که مقصود ملک از همه استخدام این خواص بودمراد حق تعالی از جمله خلق عبادت حضرت ربوبیت است و برای این گفت و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون پس درویش باید که آنچه ستاند بدین نیت ستاند و برای این گفت رسول ص که مزد دهنده بیش از مرد ستاننده نیست چون به حاجت ستاند و این کسی بود که قصد وی فراغت دین بود ...

غزالی
 
۱۴۱۲

غزالی » کیمیای سعادت » ارکان معاملت مسلمانی » رکن اول - در عبادات » بخش ۵۰ - سنتهای روزه نیز شش است

 

... چهارم آن که دست و پای و همه جوارح نگاه دارد از ناشایست و هرکه روزه دارد و چنین کارها کند مثال او چون بیماری بود که از روزه حذر کند و زهر خورد که معصیت زهر است و طعام غذاست که بسیار خوردن او زیان دارد اما اصل او زیانکار نیست و برای این گفت رسول ص که بسیار روزه دار بود که او را از روزه جز گرسنگی و تشنگی نصیب نیست

پنجم آن که به وقت افطار حرام و شبهت نخورد و از حلال خالص نیز بسیار نخورد که هرکه به شب آنچه به روز فوت شده باشد تدارک کند چه مقصود حاصل آید که مقصود از روزه ضعیف کردن شهوات است و طعام دوبار به یک بار خوردن شهوت را زیادت کند خاصه که الوان طعام جمع کنند تا معده خالی نباشد دل صافی کی گردد بلکه سنت آن بود که به روز بسیار نخسبد تا اثر ضعف گرسنگی در خود بیابد و چون شب اندک نخورد زود در خواب شود و نماز شب نتواند کرد و برای این گفت رسول ص هیچ وعا که پر کنند نزد خدای تعالی دشمن تر از معده نیست

ششم آن که پس از افطار دل او میان بیم و امید معلق بود که نداند که روزه مقبول خواهد بود یا نه ...

غزالی
 
۱۴۱۳

غزالی » کیمیای سعادت » ارکان معاملت مسلمانی » رکن اول - در عبادات » بخش ۵۴ - ارکان حج

 

... و اما وجوه گزاردن حج سه است افراد و قران و تمتع و افرد فاضل تر چنان که حج او لا تنها بگذارد چون تمام شود از حرم بیرون آید احرام عمره آرد آنگه عمره بکند و احرام عمره از جعرانه فاضل تر از آن که از تنعیم و از تنعیم فاضلتر از آن که از حدیبیه و از این هر سه جای سنت است

اما قران آن بود که گوید لبیک بحجه و عمره تا به یک بار به هردو محرم شود و اعمال حج به جای آورد و بس و عمره در وی مدرج شود چنان که وضو در غسل و هرکه چنین کند بر وی گوسفندی واجب آید مگر آن که مکی بود که بر وی واجب نیاید که میقات وی خود مکه است و هرکه قران کند اگر پیش از وقوف عرفه طواف و سعی کند سعی محسوب بود از حج و عمره اما طواف پس از وقوف به عرفه اعادت باید کرد که شرط طواف رکن آن است که پس از وقوف بود

و اما تمتع آن بود که چون به میقات رسد به عمره احرام آورد و به مکه تحلل کند تا در بند احرام نباشد آنگاه به وقت حج هم به مکه احرام حج بیاورد و بر وی گوسفندی واجب آید اگر نتواند سه روز روزه دارد پیش از عیداضحی پیوسته یا پراکنده و هفت روز دیگر چون به وطن رسد و در قران نیز چون گوسفند ندارد همچنین ده روز روزه دارد و تمتع بر کسی واجب شود که احرام عمره در شوال یا در ذوالقعده یا عشر ذوالحجه آرد تا زحمت کمتر بود حج را و احرام حج از میقات خویش بیفکنده بود پس اگر مکی بود یا غریب بود و به وقت حج به میقات آید یا با مثل مسافت وی گوسفندی بر وی واجب نیاید ...

غزالی
 
۱۴۱۴

غزالی » کیمیای سعادت » ارکان معاملت مسلمانی » رکن اول - در عبادات » بخش ۵۸ - آداب طواف

 

بدان که طواف همچون نماز است در وی طهارت تن و جامه و ستر عورت شرط است ولیکن سخن در وی مباح است و اول باید که سنت اضطباع به جای آرد و اضطباع آن بود که میان ازار در زیر دست راست کند و هردو کرانه وی بر کتف چپ افکند پس خانه را بر جانب چپ کند و از ابتدای حجرالاسود طواف ابتدا کند چنان که میان خانه و میان وی سه گام باشد تا پای بر شادروان ننهد که آن حد خانه است و چون طواف ابتدا کند بگوید اللهم ایمانا بکو تصدیقا بکتابک و وفاء بعهدک و اتباعا لسنه نبیک محمد صلی الله علیه و سلم و چون به در خانه رسد بگوید اللهم هذاالبیت بیتک و هذاالحرم حرمک و هذاالامن امنک و هذا مقام خلیک العایذبک من النار و چون به رکن عراقی رسد گوید اللهم انی اعوذ بک من الشرک و الشک و الکفر والنفاق و الشقاق و سوء الاخلاق و سوء المنظر فی الاهل و المال و الوالد و چون به زیر ناودان رسد گوید اللهم اظلنی تحت ظل عرشک یوم الاظل عرشک اللهم اسقنی بکاس محمد صلی الله علیه و اله و سلم شربه لا اظما بعدها ابدا و چون به رکن شامی رسد گوید اللهم اجعله حجا مبرورا وسعیا مشکورا و ذنبا مغفورا و تجاره لن تبور یا عزیز یا غفور رب اففروارحم و تجاوز عما تعلم انک انت الاعز الاکررم و چون به رکن یمانی رسد گوید اللهم انی اعوذبک من الکفر و اغوذبک من الفقر و من عذاب القبر و من فتنه المحیا و الممات و اعوذ بک من الخزی فی الدنیا و الاخره اللهم ربنا اتنا فی الدنیا حسنه و فی الاخره حسنه و قنا برحمتک عذاب القبر و عذاب النار هفت بار همچنین بگردد و هر باری این دعاها می گوید و هر باری را شوطی گویند در سه شوط به شتاب می رود جلدوار و به نشاط و اگر به نزدیک خانه زحمت بود دورتر شود تا به شتاب تواند رفت و در چهار شوط بازپسین آهسته رود و هرباری حجر را بوسه دهد و دست به رکن یمانی فراز آورد و اگر نتواند از زحمت به دست اشارت کند چون هفت شوط تمام شود میان خانه و سنگ بایستد و شکم و سینه جانب راست از روی بر دیوار خانه نهد و دو دست زیر سر خویش به دیوار باز نهاده یا در استار کعبه زند و این جای را ملتزم گویند و دعا اینجا مستجاب بود بگوید اللهم یارب البیت العتیق اعتق رقبتی من النار و اعذنی من کل سوء وقنعنی بما رزقنی و بارک لی فیما اتیتنی و آنگاه صلوات دهد و استغفار کند و حاجتی که در دل دارد بخواهد آنگاه در پس مقام بایستد و دو رکعت نماز کند که آن را رکعتی الطواف گویند و تمامی طواف بدان بود در رکعت اول الحمد و قل یا ایها الکافرون و در دوم الحمد و قل هو الله احد و پس از تماز دعا کند و تا هفت شوط بنگردد یک طواف تمام نشود و هر هفت باری این دو رکعت نماز کند آنگاه تا به نزدیک حجر شود و بوسه دهد و ختم کند بدین و به سعی مشغول شود

غزالی
 
۱۴۱۵

غزالی » کیمیای سعادت » ارکان معاملت مسلمانی » رکن اول - در عبادات » بخش ۵۹ - آداب سعی

 

باید که از در صفا بیرون شود و درجه چند به صفا بر شود چندانکه کعبه را بیند و روی سوی کعبه کند و بگوید لا اله الا الله وحده لاشریک له له الملک و له الحمد یحیی و یمیت و هو حی لایموت بیده الخیر و هو علی کل شیی قدیر لا اله الا لله وحده صدق وعده و نصر و اعزجنده و هزم الاحزاب وحده لا اله الا لله مخلصین له الدین و لوکره الکافرون و دعا کند و حاجتی که دارد بخواهد پس فرود آید و سعی ابتدا کند تا به مرور و آهسته می رود و می گوید رب اغفرو ارحم و تجاوز عما تعلم انک انت الاعز الاکرم اللهم ربنا آتنا فی الدنیا حسنه و فی الاخره حسنه وقنا عذاب النار

و آهسته می رود تا به میل سبز رسد که بر گوشه مسجد است پیش از آن به مقدار شش گز به شتاب رفتن گیرد تا آنگاه که بدان دو میل دیگر رسد آنگاه به آهستگی آید تا به مروه رسد بدانجا بر شود و روی به صفا کند و همان دعا گوید و این یک بار بود چون به صفا آید دوباره باشد همچنین هفت بار بکند هم بدین صفت چون از این فارغ شود طواف قدوم و سعی به جای آرد و این سنت است و در حج اما طواف که رکن است پس از وقوف بود و طهارت در سعی سنت است و در طواف واجب و سعی بدین کفایت افتد که شرط سعی نیست که پس از وقوف بود ولیکن باید که پس از طوافی باشد اگر چه آن طواف سنت باشد

غزالی
 
۱۴۱۶

غزالی » کیمیای سعادت » ارکان معاملت مسلمانی » رکن اول - در عبادات » بخش ۶۳ - طواف وداع

 

چون عزم بازگشتن کند پیشین رحل دربندد و به آخر همه کارها خانه را طواف کند و طواف وداع هفت بار بود و دو رکعت نماز کند پس از آن چنان که در صفت طواف گفته شد و در این طواف اضطباع و رفتن به شتاب نباشد و آنگاه به ملتزم شود و دعا کند و بازگردد چنان که در خانه همی نگرد و می شود تا از مسجد بیرون شود

غزالی
 
۱۴۱۷

غزالی » کیمیای سعادت » ارکان معاملت مسلمانی » رکن اول - در عبادات » بخش ۷۰ - آداب باطن

 

... ادب سیم

آن که دل حاضر دارد در خواندن و غافل نشود و حدیث النفس وی را به جانب پراکنده بیرون نبرد و هرچه به غفلت خوانده ناخوانده داند و دیگر بار باز سر شود که این همچنان بود که کسی به تماشا در بستانی شود و آنگاه غافل باشد از عجایب بستان تا بیرون آید که این قرآن تماشاگه مومنان است و در وی عجایب حکمتهاست که کسی که در آن تامل کند به هیچ چیز دیگر نپردازد پس اگر کسی معنی قرآن نداند نصیب وی اندک باشد لیکن باید که عظمت آن در دل وی حاضر بود تا پراکنده اندیشه نبود

ادب چهارم

آن که در معانی هر کلمتی اندیشه می کند تا فهم کند و اگر به یک بار فهم نکند اعادت می کند و اگر از وی لذتی یابد اعادت می کند که آن اولیتر از بسیار خواندن و ابوذر می گوید رضی الله عنه که رسول ص یک شب تا روز در نماز این یک آیت اعادت می کرد ان تعذبهم عبادک و ان تغفر لهم فانک انت العزیز الحکیم و بسم الله الرحمن الرحیم بیست بار اعادت کرد و سعید بن جبیر شبی در این آیت تامل کرد که و امتازو الیوم ایها المجرمون و اگر آیتی می خواند و معنی آیتی دیگر می اندیشد حق آن آیت نگزارده باشد

عامر بن قیس از وسواس گله می کرد گفتند آن حدیث دنیا باشد گفت اگر کارد در سینه من کنند بر من آسانتر از آن که در نماز حدیث دنیا اندیشم ولیکن دل مشغول آید که پی حق تعالی چون ایستم و چون بازگردم این جمله وسواس می دانست به حکم آن که هرکلمه که در نماز می خواند باید که جز آن معنی در آن وقت هیچ چیز نیندیشد و چون اندیشه دیگر بود اگرچه هم از دین بود وسواس بود بلکه باید که در هر آیتی جز از معانی وی نه اندیشد و چون آیات صفات حق تعالی خواند در اسرار صفات تامل کند تا معنی قدوس و عزیز و جبار و حکیم و امثال این چیست و چون آیات افعال خواند چون خلق السموات و الارض از عجایب خلق عظمت خالق فهم کند و کمال علم و قدرت وی بشناسد تا چنان شود که در هرچه نگرد حق را بیند و از وی بیند و همه به وی بیند و چون این آیت خواند که انا خلقنا الانسان من نطفه در عجایب نطفه اندیشد که یک قطره آب یک صفت از وی چگونه چیزهای مختلف پدید آید چون گوشت و پوست و رگ و استخوان و غیر آن و آنگاه از وی اعضا چون سر و دست و پای و چشم و زبان و غیر آن چون آفریده شد و آنگاه عجایب جواهر معانی چون سمع و بصر و حیات و غیر آن چون آفریده شد و آنگاه عجایب جواهر معانی چون سمع و بصر و حیات و غیر آن چون آفریده شد و چون پدید آمد

و معنی قرآن همه شرح کردن دشوار بود و مقصود از این تنبیه بر جنس تفکر در قرآن و معانی قرآن سه تن را ظاهر نشود یکی آن که اول تفسیر قرآن ظاهر نخوانده باشد و عربیت نشناخته باشد دیگر آن که گناهی بزرگ از کبایر مصر باشد یعنی بدعتی اعتقاد کرده باشد و دل وی تاریک شده بود به ظلمت بدعت و معصیت و دیگر آن که در کلام اعتقادی خوانده باشد و بر ظاهر ایستاده و هرچه به خلاف آن به دل وی بگذرد از آن نفرت گیرد و ممکن نگردد که این کس هرگز از آن ظاهر فراتر شود ...

غزالی
 
۱۴۱۸

غزالی » کیمیای سعادت » ارکان معاملت مسلمانی » رکن اول - در عبادات » بخش ۷۳ - فضیلت تهلیل و تسبیح و تحمید و صلوات و استغفار

 

رسول ص می گوید هر نیکویی که بنده کند در ترازو نهند روز قیامت مگر کلمه لااله الالله اگر ورا در ترازو نهند برابر هفت آسمان و هفت زمین و آنچه در وی است زیادت آید و گفتگوینده لا اله الا الله اگر صادق بود در آن و بسیاری خاک زمین گناه دارد از وی درگذارند و گفت هرکه لااله الالله به اخلاص گفت در بهشت شودو گفت هرکه بگوید لااله الالله وحده لا شریک له له الملک و له الحمد و هو علی کل شی قدیر هر روز صد بار برابر ده بنده باشد که آزاد کرده بود صد نیکی در دیوان وی بنویسند و صد بدی پاک کنند حرزی بود این کلمه وی را از شیطان تا شبانگاه

و در صحیح است که هرکه این کلمه بگوید چنان بود که چهار بنده از فرزندان اسمعیل آزاد کرده بود از بندگی و رسول می گوید ص که هرکه در روزی صد بار بگوید سبحان الله و بحمده همه گناهان وی عفو کنند اگرچه بسیاری کف دریا بود و گفت هرکه پس هر نمازی سی و سه بار بگوید که سبحان الله و سی و سه بار الحمدلله و سی و سه بار الله اکبر و ختم کند صد بار تمام بدین کلمه لااله الاالله وحده لا شریک له له الملک و له الحمد و هو علی کل شی قدیر همه گناهان وی بیامرزند و اگر به بسیاری کف دریا بود

روایت کنند که مردی به نزدیک رسول ص آمد و گفت دنیا مرا فرو گذاشت تنگدست و درویش شدم و درماندم تدبیر من چیست گفت کجایی تو از صلوات ملایکه و تسبیح خلق که روزی بدان یابند گفت آن چیست یا رسول الله گفت سبحان الله العظیم سبحان الله و بحمده استغفرالله هر روزی صد بار بگوی پیش از نماز بامداد و پس از صبح تا دنیا روی به تو نهد اگر خواهی و اگر نه حق تعالی از هر کلمه ای فرشته آفریند که تسبیح می کنند تا قیامت و ثواب آن تو را باشد و رسول گفت ص من این کلمات بگویم دوست تر دارم از هرچه در زیر گردش آفتاب است و گفت دوست ترین کلمات نزدیک خدای تعالی این چهار کلمه است و گفت دو کلمه است که آن سبک است بر زبان و گران است در میزان و محبوب است نزد رحمان سبحان و بحمده سبحان الله العظیم و بحمده

و فقرا رسول ص را گفتند توانگران ثواب آخرت همه بردند هر عبادتی که ما می کنیم ایشان نیز می کنند و ایشان صدقه می دهند و ما نمی توانیم گفت شما را به سبب درویشی هر تسبیحی و تهلیلی و تکبیری صدقه است و هر امر به معروفی و نهی از منکری صدقه است و اگر یکی از شما لقمه ای در دهان اهل خویش نهد صدقه است و بدان که فضیلت تسبیح و تحمید در حق درویشان زیادت بدان است که دل درویش به ظلمت دنیا تاریک نباشد و صافی تر بود یک کلمه که وی بگوید همچون تخمی باشد که در زمین پاک افکنند اثر بسیار کند و ثمره بسیار دهد و ذکر در دلی که به شهوت دنیا آگنده بود همچون تخمی باشد که در شورستان اثر کمتر کند

غزالی
 
۱۴۱۹

غزالی » کیمیای سعادت » ارکان معاملت مسلمانی » رکن اول - در عبادات » بخش ۷۴ - صلوات

 

یک روز رسول ص بیرون آمد و اثر شادی در وی پیدا بود گفت جبرییل آمد ص و گفت خدای تعالی می گوید بسنده نکنی بدین که هرکه از امت تو بر تو صلوات دهد من ده بار بر وی صلوات دهم و چون بر تو سلام کنند ده بار بر وی سلام کنم و رسول ص گفت هرکه بر من صلوات می دهد ملایکه جمله بر وی صلوات می دهند گو خواه بسیار ده و خواه اندک و گفت اولیتر به من آن کس بود که صلوات بیشتر دهد بر من و گفت هرکه بر من صلوات دهد ده نیکویی ورا بنویسند و ده زشتی از وی بسترند و گفت هرکه در چیزی که می نویسد صلوات بر من نویسد ملایکه وی را استغفار می کنند تا نام من در آن کتاب نوشته مانده است

غزالی
 
۱۴۲۰

غزالی » کیمیای سعادت » ارکان معاملت مسلمانی » رکن اول - در عبادات » بخش ۷۵ - استغفار

 

ابن مسعوف می گوید رضی الله عنه که در قرآن دو آیت است که هیچ کس گناهی نکند و این دو آیت برخواند و استغفار کند الا گناه وی بیامرزند والذین اذا فعلو فاحشه او ظلموا انفسهم ذکرواالله فاستغفرو الذنوبهم الایه و من یعمل سوء او یظلم نفسه ثم یستغفرالله یجد الله غفورا رحیما

و خدای تعالی رسول را گوید ص فسبح بحمد ربک و استغفره انه کان توابا و بدین سبب رسول ص بسیار گفتی سبحانک اللم و بحمدک اللهم اغفرلی انک انت التواب الرحیم و رسول گفت ص هر که استغفار بسیار گوید در هر اندوه که باشد فرح یابد و در هر تنگی که باشد خلاص یابد و روزی وی از آنجا که نه اندیشه به وی رسد و گفت من روزی هفتاد بار استغفار و توبه می کنم و چون وی چنین باشد دیگران را معلوم باشد که هیچ وقت از این خالی نباید بود و گفت هر که در آن وقت که بخسبد سه بار بگوید استغفر الله العظیم الذی لا اله الا هو الحی القیوم همه گناهان وی بیامرزند اگر به بسیاری کف دریا بود و ریگ بیابان و برگ درختان و روزهای دنیا و گفت هیچ بنده گناهی نکند که طهارتی بکند نیکو و دو رکعت نماز کند و استغفار کند الا آن گناه وی بیامرزند

غزالی
 
 
۱
۶۹
۷۰
۷۱
۷۲
۷۳
۶۵۵