... لب تشنه در کارزارت کشند

مسیحی که از چرخ باز آمدی

زنو بهر رنج دراز آمدی ...

... که دیگر ندارند جز من پناه

ایا چرخ دیگر مگردم به سر

ایا خاک برخود مخواهم گذر ...

... نپاشید پیوند گیتی ز هم

چنین بوده تا بوده آیین چرخ

که شایسته کس را نداده است برخ ...

... که ای وای ما را چه آمد به سر

زکردار این چرخ بیدادگر

روانم ز تن کاش بیرون شدی ...

... ابا حیدر ع و مجتبی ع و بتول س

بیایند از چرخ در قتلگاه

به دیدار این نای ببریده شاه ...

... چرا پیش مادر نگویی سخن

زبدها که دیدی ز چرخ کهن

خدا را ایا پور نادیده کام ...

... نهادند سر را در آن خاکدان

ز مطبخ سوی چرخ رفتند زود

به سوی تنور آمد آن زن چو دود ...

... نباشید خوشدل بدین روز چند

که بینید کامی ز چرخ بلند

که پیش خدا از دمی کمتر است ...

... ز بانگ نی و کوس و مرد و سمند

تو گفتی بتوفید چرخ بلند

پرستنده زان پور ابن زیاد ...

... بدادند چون شد جهان نیلفام

به کاشانه ی چرخ برگرد ماه

گرفتند چو اختران جایگاه ...

... شنیدی که با آل حیدر چه کرد

مراین چرخ پر فتنه ی گرد گرد

به ویرانه جا داد آن را کز اوی ...

... کنی سرخ روی سیاه مرا

چو روز دگر تافت از چرخ هور

ز روی هوا تیرگی گشت دور ...

... به حران مر او را یکی بارگاه

بود تاکنون همچو در چرخ ماه

پناه خلایق بود در گهش

به رتبت بر ازچرخ خاک رهش

از آن جایگه چون سپردند راه ...

... به نیکان بود سر به سر کارزار

ندانم که از گشت چرخ بلند

همی تا کجا بود باید به بند ...

... خورند آب از خون ایشان طیور

به سر سایه اندازد از چرخ هور

چو بشنید گفتار او را شریر ...

... بدانسوی گشتم دمان همچو گرد

ابا چرخ در زیر لب در نبرد

همی رفتم افتان و خیزان به راه ...

... به سوی پدر از جهان رخت برد

ایا چرخ ویرانه ویران شوی

چه آن خانه بی طاق و ایوان شوی ...

... یکی ژرف دریا بود در فرنگ

چو دریای چرخ برین نیل رنگ

زجوش و خروشش فلک درستوه ...

... به ناگه برآمد ز درگه خروش

که بدرید از زهره در چرخ گوش

بدان بانک و افغان زن های شام ...

... جرس بانک ماتم چو بنیاد کرد

چو غمدیده گان چرخ فریاد کرد

پر از ناله شد هفت کاخ سپهر ...

... همان پرده گی دختران تو را

به چرخ شرف اختران تو را

اسیرانه درشهر و بازارها ...