گنجور

 
۶۰۱

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۰ - چیستان و گریز به مدح خواجه ابوطاهر عمر

 

... وگر از بیشه زاد چون که همی

همچو دریا به نفع و ضر باشد

گل و آب سیاه و تیره همی ...

مسعود سعد سلمان
 
۶۰۲

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۴ - مدیح عمید ابوالفرج نصر ابن رستم

 

... از رای رفیع تست بنیاد

شاگرد دل تو گشت دریا

برابر کف تو گشت استاد ...

مسعود سعد سلمان
 
۶۰۳

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۵ - ستایش سلطان علاء الدوله مسعود

 

... بی عقل ناتوان شود و بی هنر نزار

دریا به نعمت از آب سخای تو یک حباب

دوزخ به وصف از آتش سهم تو یک شرار ...

مسعود سعد سلمان
 
۶۰۴

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۶ - در مدح ابونصر فارسی

 

... هیونی تند خارا شخص آهن ساق سندان سم

عقابی تیز کوه انجام هامون کوب دریا در

سرین او ندیده شیب و چون شیب درازش دم ...

... خلیلی تو که هر آتش تو را همسان بود با گل

کلیمی تو که هر دریا تو را آسان دهد معبر

معاذالله نه اینی و نه آنی بلکه خود هستی ...

... مدد خواهد ز بیش و کم چهار ارکان و هفت اختر

نروید شاخ بی ابرو نخیزد ابر بی دریا

نباشد مهر بی چرخ و نگردد چرخ بی محور ...

مسعود سعد سلمان
 
۶۰۵

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۸ - در مدح ابوالفرج نصربن رستم و توصیف نبرد آزمایی او

 

... شخصی نه جانور برود همچو جانور

غواص پیشه ای که به دریا فرو شود

از قعر بحر تیره به آرد بسی درر ...

... بر تو زمانه باد بقا را گشاده در

دریا اگرچه در یتیم اندرو بود

با کف تو حقیرترست از یکی شمر ...

مسعود سعد سلمان
 
۶۰۶

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۹ - هم در مدح او

 

... جودش به کف اندر چو به ابر اندر امطار

کلکش به بنان اندر چون موج به دریا

قارون شد و آسان بر او هر چه که دشوار ...

مسعود سعد سلمان
 
۶۰۷

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۳ - جواب قصیده محمد خطیبی و انکار بر آثار کواکب و شکایت از حبس خود و مدح ثقة الملک طاهر و سلطان مسعود

 

... من و ثنای خداوند و خامه و دفتر

به مدحت ثقت الملک ازین چو دریا دل

به غوص طبع برآرم طویله های گهر ...

... ندیده اند چو او در زمانه یک سرور

بزرگواری دریادلی که در بخشش

به پیش جودش دریا کم آید از فرغر

بلند قدرش کرده ست وصف چرخ زمین ...

... ندیده اند ز ایوان جاه او کنگر

نجسته اند ز دریای فضل او معبر

ز اوج همت او چرخ ها شود تیره ...

... خدایگان زمین پادشاه دین پرور

سپهر همت و خورشید رای و دریا دل

زمانه دار و زمین خسرو و جهان داور ...

مسعود سعد سلمان
 
۶۰۸

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۶ - مدح سلطان مسعود و اظهار امیدواری در شصت سالگی

 

... زیر تو آن هیکل گردون نهاد

ره برو دریا درو صحرا گذار

باد شتابی که نیابد درنگ ...

مسعود سعد سلمان
 
۶۰۹

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۷ - در مدح علاء الدوله مسعود

 

... ز بانک موکب رعد و ز تاب خنجر برق

سیاه کرد هوا را سپاه دریا بار

ز سایه ابر بگسترد فرش بوقلمون ...

مسعود سعد سلمان
 
۶۱۰

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۸ - ستایش ثقة الملک

 

... بندگان تو اند فتح و ظفر

کینه تو به آب دریا جست

از همه روی او بخاست شرر ...

... شودش قرص آفتاب سپر

خیره ماند از عطای تو دریا

لنگ شد با مضای تو صرصر ...

مسعود سعد سلمان
 
۶۱۱

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۹ - مدح سلطان سیف الدوله محمود

 

... زمین نوردم در روز و شب بسان قدر

چو ریگ و ماهی باشم به کوه و در دریا

چو شیر و تنین خسیم به بیشه و کردر ...

مسعود سعد سلمان
 
۶۱۲

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۲ - صفت اسب و مدح عارض لشکر عمادالدین منصور بن سعید

 

... خرد با دستگاه جود و فضلش

نخوانده کوه و دریا را توانگر

بزرگا سرورا چون تو نبینند ...

... میان موج مدح تو چنانم

که اندر ژرف دریا آشناور

نه دست آنکه در پایی زنم دست ...

... به جان و تن همی کوشید خواهم

ز بهر در درین دریای منکر

ز مدح تو به مدح کس نیازم

کس از دریا نیازد سوی فرغر

ولیکن بر من امروز از جدایی ...

... پس پشت افکنم شخ های بی مر

چو کشتی از شکم در پنج دریا

برون آیم به پشت خنگ زین ور ...

مسعود سعد سلمان
 
۶۱۳

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۴ - باز در ستایش او

 

... ازو خلق او چون ز گردون نجوم

وزو لفظ او چون ز دریا درر

ز حرص عطا خواهد اندامهاش ...

مسعود سعد سلمان
 
۶۱۴

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۹ - باز در ثنای او

 

... داشته در زیر ران سرسبکی خوش خرام

رهبر و هامون نورد که برو دریا گذار

چرخی و در زیر او تابان شکل هلال ...

... بی شک زینسان رسد محتشم نامدار

طبع چو دریا فراخ رای چو گردون بلند

عزم چو شمشیر تیز حزم چو کوه استوار ...

مسعود سعد سلمان
 
۶۱۵

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۱ - مرثیه عمادالدوله ابوالقاسم و گریز به ستایش سلطان ابراهیم

 

... نهاد خواست جهان را همی نهاد دگر

برآمدش گه کین گرد تیره از دریا

بخاستش گه مهر آب روشن از آذر ...

مسعود سعد سلمان
 
۶۱۶

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۲ - مدح نجم الدین شیبانی

 

... تا ببیند گزیده پنجه پیل

همه هامون نورد و دریا در

همه عفریت شخص و صاعقه فعل ...

مسعود سعد سلمان
 
۶۱۷

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۳ - مدح سلطان مسعود

 

... شود از تیغ ابر پیکر او

تربت گنگبار دریا بار

مرکبش را چه آب گیر و چه بحر ...

مسعود سعد سلمان
 
۶۱۸

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۶ - هم در ثنای او

 

... گهی چو رنگ دمان بر فراز کوه بلند

گهی چو شیر ژیان بر کنار دریا بار

به روز روشن راند چو ابرها لشکر ...

مسعود سعد سلمان
 
۶۱۹

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۹ - ستایش سیف الدوله محمود

 

... از آن دهند مر او را که چار طبع جهان

بپرورندش تا شد به چنگ دریا در

و یا از آنکه بود دیده چند گاه حصار ...

مسعود سعد سلمان
 
۶۲۰

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۰ - صفت فیل و مدح آن پادشاه

 

... بلند گردون با همتت زمین است

بزرگ دریا با فک تست فرغر

ز ذوالفقار تو آن دیده اند شاهان ...

مسعود سعد سلمان
 
 
۱
۲۹
۳۰
۳۱
۳۲
۳۳
۳۷۳